Saturday, January 20, 2007

نه روسری، نه توسری



نه روسری، نه توسری
هشت مارس امسال روز نه به حجاب خواهد بود

مهناز ماسوری

به هشت مارس روز جهانی زن نزدیک می شویم. می رویم تا در کنار زنان و مردان جسوری که بی مهابا از حقوق برابر زنان دفاع می کنند، این روز را گرامی بداریم. هر سال همین زمان وقتی ما به هشت مارس نزدیک می شویم، خاطره ای دور، در من زنده می شود و روزها با من زندگی می کند. خاطره هشت مارس پنجاه و هشت. حتمآ تعدادی از شما خواننده گان این سطور، در تظاهراتها و مراسمهای هشت مارس پنجاه وهشت بودید و خاطره های بسیار دارید

من اولین باری که شعار "یا روسری یا توسری" را شنیدم در این مراسم بود. جریان از این قرار بود که زنان و دخترانی که پا به پای مردان همرزم خود در انقلاب شرکت کرده بود، تصمیم گرفته بودند که در محوطه دانشگاه شهر ما مراسمی بزرگ را برگزار کنند و بر حقوق برابر و جهانشمول زنان تاکید کنند. دانشگاه شهر ما، پادگان بزرگ ارتش بود که در مرکز شهر قرار داشت. من به همراهی چند تن از دوستان راهی دانشگاه شدیم. قرار بود همه ساعت دو بعدازظهر در محوطه دانشگاه اجتماع کنند. به نزدیکهای دانشگاه که رسیدم، اضطراب و تشویش وجودم را گرفت. جمعیتی جلوی درب ورودی دانشگاه اجتماع کرده بودند و عده ای هم از کنار این اجتماع رد می شدند و وارد دانشگاه می شدند. ما به اجتماع جلوی درب دانشگاه نزدیک شدیم. شنیدیم که حزب الله شهر تهدید کرده است که مراسم هشت مارس را به خاک و خون، خواهند کشید. تشویش و نگرانی درونیم افزون شد اما اهمیتی ندادم و در گفتگوی کوتاهی با همراهانم تصمیم گرفتیم که وارد محوطه دانشگاه شویم

لحظه به لحظه به جمعیت شرکت کننده در مراسم افزود می شد. با سربلندی و غرور شروع به سرود خواندن کردیم. بعد از چندی بلندگوها، آماده شد. به محض اینکه مراسم شروع شد، باران سنگ بر سر و روی ما باریدن گرفت. انگاری از آسمان دانشگاه، سنگ می بارید. به ناگاه فریادی بلند شد، حزب اللهی ها حمله کردند. اجتماع به هم خورد. به طرف درب دانشگاه دویدیم اما با گله حزب الله مواجه شدیم که با چماق و زنجیر و سنگ ها به طرف ما می آمدند و شعار می دادند، " یا روسری یا توسری، مرگ بر کمونیست". جمعیت ازهم پاشید، من از همراهانم جدا افتادم. مادرانی که در مراسم بودند، تلاش کردند که ما را از محوطه دانشگاه خارج کنند. من به همراه یکی از زنان از دانشگاه خارج شدم. در حین خروج کتک زیادی از دست حزب اللهی ها خوردم. مادر همراهم با تلاش مرا از چنگال این وحشیان نجات داد. این مادر عزیز، مرا به خانه خود برد. بعد از چندی خبر گرفتیم که در شهر بگیر بگیر است. صدها نفر روانه بیمارستان شده اند. صدها نفر بازداشت شده اند. و درگیری در حوالی دانشگاه هنوز ادامه دارد. تصمیم گرفتم که از خانه زن مهربان خارج شوم و خودم را به خانه خودمان برسانم. نگران مادرم بودم. خبر نداشت که من به تظاهرات آمده ام. فکرکردم اگر این اخبار بشنود و من خانه نباشم حتمآ شک می کند و قشقرق به پا می شود. آمدم که بیایم بیرون، رهگذری گفت هر جوانی که کفش ورزشی به پا داشته باشد، دستگیرش می کنند. دوباره رفتم تو، زن مهربان برایم یک کفش معمولی و یک چادر سیاه تهیه کرد. با ترس و لرز پا به خیابان گذاشتم. صدای آژیر آمبولانسها و رفت و آمد ماشین های پاسدارن، شهر را فرا گفته بود. شهر حالت روزهای انقلاب را به خودش گرفته بود. بعد از چند خیابان موفق شدم یک تاکسی گیر بیاورم. راننده تاکسی از حمله حزب الله به مراسم حرف می زد و می گفت که دیده صف اول حمله کننده گان حزب الله بوده و صف دوم سپاه پاسداران. می گفت خیلیها را با اتوبوس و مینی بوس به خارج از شهر بردند و در خارج شهر آنها را رها کرده اند. به خانه رسیدم. خوشبختانه کسی خانه نبود در گوشه ای نشستم ودر اعماق افکارم، فرو رفتم

حدود 26 سال از این خاطره می گذرد. در آن روزها ما برای حق برابر، برای زندگی آزاد، برای حقوق انسانی امان، فریاد زدیم و در مقابل ارتجاع اسلامی مقاومت کردیم. به حجاب نه گفتیم و تا به امروز بر این نه خود پافشاری می کنیم. حجاب سمبل ارتجاع اسلامی است. باید آنرا به ذباله دان تاریخ ریخت. باید در مراسمهای هشت مارس امسال جشن حجاب سوزان به راه انداخت. باید با رقص و هلهله حجاب ها را به دور ریخت و به حجاب اجباری نه گفت. حجاب اسحله موثر آپارتاید جنسی است. باید به حجاب نه گفت تا بتوانی آپارتاید جنسی را به عقب برانی. جنبش برابری طلبانه زنانه باید به کلیت رژیم اسلامی نه بگوید. باید به همه سیستم ضد زن و ضد انسان این رژیم نه گفت. باید به ستم به زن در هر شکلی نه گفت

یکبار دیگر در هشت مارس 2007 همپیمان خواهیم شد که تا محو ستم به زن، به مبارزه خود ادامه دهیم. همپیمان خواهیم شد و دست در دست شعار آزادی و برابری را فریاد خواهیم کرد

زنده باد هشت مارس
زنده باد جنبش برابری طلبانه زنان ایران



شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

No comments: