Wednesday, January 17, 2007

لحظه داوري درباره زنان ومردان براساس معيارهاي يکسان فرا رسيده است

لحظه داوري درباره زنان ومردان براساس معيارهاي يکسان فرا رسيده است
صفورا-از؟
حال آنکه ارزش کار اجتماعي وارزشهاي شخصيتي زن،به عنوان يک انسان، يک شهروند،يک متفکر وشخصيت مستقل است که براي اواعتبار اجتماعي به همراه مي آورد ونه فضائل سنتي-اخلاقي وي. بر اساس آنچه طبيعت ز ن به آن نياز دارد،تمامي چيزي که جوهر اصلي ديدگاهاي اوراتشکيل مي دهد درواقع به راه انتخابي خود رفتن ،ودوش به دوش مردان کار ودر نتيجه توليد کردن ودست زدن به مبارزه درراه يک هدف انساني-جهاني مي باشد وهمزمان با همه ي اينها انتخاب شيوه زندگي خصوصي به عنوان يک زن بر اساس خواسته هاو تمايلات خويش است که شکل زن را از يک موجود برده،خانه دار يا وسيله اي براي رفع نيازهاي جنسي مرد خارج کرده وبه عنوان يک انسان ويک شخصيت مستقل به جامعه معرفي ميکندو نه تنها به عنوان يک زن. در اين زمان اهميت اين مسئله که زنان چه نقش مهمي ميتوانند در مبارزات سياسي داشته باشندمطلقاً شناخته نشده است. زناني که درراه کسب استقلال خود گام بر مي دارند وزناني که ما آنان را زناني ضعيف ودر سايه حکم مردان قرار نميدهيم بلکه آنها را انسانهايي با شخصيتهاي مستقل وتصويري ازيک زن نوين درجامعه امروز قرار خواهيم داد. زنان نويني که انظباط دروني را به جاي احساساتي بودن،توانايي شناخت آزادي و استقلال خويش را به جاي جان نثاري و اطاعت محض از اراده فردي ديگر،تثبيت فرديت خويش به جاي آن تلاش معصومانه وساده دلانه در به خود جذب کردن تصويربيگانه معشوق ودر پي آن بازتابي از آن شدن و بالا خره در زندگي نقش هماهنگ قائل شدن براي تجارب عشقي را در مقابل وزنان در حکم سايه مردزندگي کن قرار خواهيم داد تا انساني با شخصيت واقعي خود خلق شود. زنان نوين هرگز سعي در پنهان کردن تجارب عشقي خود نخواهند داشت وهرگز اجازه نخواهند دادکه احساساتشان از قبيل شاديها وناراحتيهاي حاصل از عشق بر زندگي حاکم شود حال آنکه بقيه زندگي خود را صرف خلاقيت ،عمل ،تفکرومبارزه خواهند نمود و عشق،ازدواج وخانواده را هماهنگ با اين موضوعات قرار خواهند داد. اين زنان رها شده خواه هنرپيشه باشند يا دانشمند احساسات رابر زندگي خود حاکم نمي کنند وحتي آنها را تنها در خدمت يک مرد وبه صورت عشق مطلق نسبت به اونيز قرار نميدهند . زندگي آنها در کار ،پرورش استعدادهاي فردي ،و شناخت از خود ،يعني شناخت از تمامي موجوديت خود مرکزيت مي يابد .حال آنکه زن نوين احساس مالکيت بر معشوق ندارد ،طالب آزادي احساس خود است و چگونگي تعميم آنرا به ساير بخشهاي زندگي خود فرا ميگيرد. به عنوان مثال يکي از ويژگيهاي رفتاري چنين زناني را مي توان درمقابل رقيب عشقشان مشاهده کرد،زن نوين به جاي آن حالتهاي خصمانه و تهاجمي نسبت به رقيب و بد نام کردن او ،داراي رفتاري محترمانه نسبت به وي مي باشد. در نظر زن نوين همواره انسانيت نسبت به حسادت ارجحيت دارد و بدين گونه روبط متقابل انساني چهره اي جديد به خود مي گيرد . زن بيش از هر چيز ويا حتي منحصراً پي مي بردبه اينکه ديگر يک وسيله جنسي براي برآوردن نيازهاي جنسي مرد نيست .او طالب اين است که به مثابه يک انسان و يک شخصيت مستقل به شمار مي آيدو نه چندان به عنوان يک زن . زنان نوين براي به سرانجام رسانيدن اهدافشان احتياجي به محرکهايي از قبيل برده مرد بودن وخانه داري کردن که به مفهوم سننتي آن مستلزم دارا بودن يک سلسله ويژگيهاي خاص فرهنگي - اجتماعي زن است و بالاجبار اورا به انساني منفعل ،و بنابرين عاري از هرگونه شخصيتي تبديل ميکند- ندارند. زنان نوين به مثابه يک انسان که عليه هرگونه بردگي واستثماربه پامي خيزدومبارزه ميکند.انساني آگاه که خواهان کسب حقوق برابر براي همه بوده وخود نيز به طبقه ي کارگر تعلق دارد
*آزادي زن تنها در قبال پيروزي نظام نوين اجتماعي ،اقتصادي،سیاسی به دست مي آيد*
شما چه نظری دارید؟

شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم8march.hejabno@gmail.com

No comments: