Saturday, January 6, 2007

بازگشت به گذشته # 2

بازگشت به گذشته # 2
دریا کیانی

تمام دوران نوجوانی به ما تلقین می کردند که حجاب امنیت است. ولی من از همان دوران کودکی که 7 سال بیشتر نداشتم و مجبور به گذاشتن حجاب شدم تا همین حالاهیچ وقت احساس امنیت نداشتم. امنیتی که اونها با حجاب می خواهند به ما بدهند جز تحقیر و محدودیت چیزی برای ما ندارد. جامعه زن ستیز بعد از این انقلاب 20 سال دیگربه عقب رفت. توی مدارس همه چیز حرام بود از کتونی سفید، جوراب سفید و حتی دکمه براق. همه باید مانتوهای بدقواره بلند با رنگهای مرده می پوشیدیم . انگار آنها آمده بودند با زیبایی بجنگند و می خواستند همه چیز زشت و سیاه باشد و اگربا تمام اینها باز هم خوشگل به نظرمی رسیدی. بیشتربهت گیر می دادند انگار نمی توانستند زیبایی های یک زن را تحمل کنند. خلاصه اگر درس می خواندی یا نمی خواندی زیاد هم اهمیت نداشت و فراموش می شد. ولی اگر شلوارجین می پوشیدی همون روزباهات به شدت برخورد می شد و ازکلاس و درس محروم می شدی. ورودی مدرسه را با پرده کثیفی می گرفتند تا مبدا مردها نگاهی به داخل مدرسه بیندازند. هرروز صبح توسط انتظامات مدرسه تمام وسایل کیفهامون بازدید می شد و تفتیش بدنی می شدیم . دیگر برامون عادی شده بود و یاد گرفته بودیم که چه جوری عکس و کتاب و وسایل را جا سازی کنیم تا اون احمقها نتوانند پیدایش کنند. ولی خوب گاهی هم پیش می افتاد که گیر می افتادیم . مثل یک باری که من کتاب بوف کور صادق هدایت را کاملا فراموش کردم که توی کیفم است. بعد تا یک هفته مدیرمدرسه و معلم امورترتبیتی من را مورد بازپرسی قرار می دادند که چرا این کتاب را خواندم و چی ازش فهمیدم. و از کجا آوردم . خلاصه من که واقعا چیززیادی از کتاب نفهمیده بودم به غیراز یک جمله که هیچ وقت آن را فراموش نکردم و آن این بود که" درزندگی زخمهایی هست که روح را آهسته در انزوا میخورد ومیتراشد آدم زخمی میکند" که چه قدرهم حرف درستی بود. بعدها اون کتاب را 5 یا 6 بار خواندم ، شاید اگر اون همه اذیت نمی شدم هیج وقت دوباره نمی خواندمش. ولی خوب اون موقع نمی فهمیدم چرا نمی بایست این کتاب را می خواندم. و یا چرا اصلا این کتاب را می خواستم بخوانم.ولی این روزها جوانها و نوجوانان دیگه زیر اون محدودیت ها و تحقیرها سکوت نمی کنند. آنها هر سال مخالفتهای شدید خودشان را به شکل های مختلف نشاند می دهد و به زودی دیگراجازه نخواهند داد که کسی به روی انها حجاب بکشد

2 comments:

Anonymous said...

سلام شراره جان اولا شعار های سیاسی عمده ترین امری اند که مردم می توانند داشته باشند. فقط شعار نباشد عمل باشد یعنی چه؟ یک کشور روسیه دنیا را تکان داد با همین شعار قطع فوری جنگ و نا ن و صلح. حال باید روی چه شعاری برای 8 مارس باید عمده شعاری باشد که در سر لوحه همه پلاکاردر درجه اول باشد نقش حیاتی بازی می کند. البته شعار های بسیاری می شود گفت که هه بتوانند یک مضمون عمده که برابری زن و مرد است را رعایت کنند. ولی شعاری که هر چه بیشتر مشخص تر باشه و تفاوت ها را بیشتر نشان دهد تا بتونه هر چه شفاف مردم تفاوت ها را مشاهده کنند و در مقام انتخاب قرار بگیرند هست که به دست زدن به ریشه ها صحبت اش را می توان کرد. مثلا شعار ستم علیه زنان ممنون و در صدر شعار ها بیاید ابدا درست نیست چون یک شعار کلی است که بتنهایی می تواند مورد تعافق خود حکومت اسلامی هم قرار بگیره و مشکلی با آن نداشته باشند . چون سریع می گویند که خود قران هم همین را می گوید و برای حفاظت از زنان هست که حجاب را توصیه میکند. که علیه ستم و دست درازی به زنان جلو گیری کنند. بنابراین دقیقا با نظر آذر ماجدی که در یک مصاحبه تلویزیونی که گفت این شعار باید در صدر قرار بگیرد و شعار های دیگر در کنار هم می تواند بیاید من می گویم اتفاقا باید شعار هایی مثل علیه حجاب و علیه جدا سازی های زن و مرد باشد و بعد تازه وقتی می گویی ستم علیه زنان ممنوع است که معنی آنی که ما در مقابل ملی مذهبی ها می دهیم هر چه بیشتر شفاف تر شود.نمی دونم نظر تو در این موارد چیست؟.

Anonymous said...

حجاب از آن موارد آپارتاید جنسی است که جمهوری اسلامی نه تنها در ایران بلکه در دنیا و به نفع اسلام سیاسی روی آن مانور میدهد،به قوانین علیه آن اعتراض میکند و به نظرم یکی از آن چیزهایی است که هیچ وقت پای حذف آن نمیرود. همانطور که تا به حال هم به هیچ عنوان حاضر نشده در برابر آن کوتاه بیاید و حتی به تازگی فشارهایش را شدیدتر هم کرده.شاید به نظر برخی حجاب اجباری ابتدایی ترین حقوق پایمال شده زنان باشد ، اما به نظرم کلیت زنان ایران بر این مسئله هم نظر هستند.به نظرم ستم علیه زنان خیلی کلی است .به گمان من به عنوان زنی که در ایران زندگی میکند شعار نه یه حجاب هم میتواند عده زیادی از جامعه را به دنبال خود بسیج کند و هم نه به چیزی است که کلیت رژیم اسلامی و اسلام سیاسی را زیر سوال میبرد.
مینا امانی