Monday, December 17, 2007

صد سال از اعلام هشت مارس گذشت!

در يکصدمين سالگرد هشت مارس روز جهاني زن، متحدانه عليه بي حقوقي زنان در کشورهاي اسلام زده
مینا احدی
صد سال از اعلام روز جهاني زن گذشت. بعد از صدسال که از روز جهاني زن ميگذرد هنوز موقعيت زنان درهمه جا کماکان موقعيت انسانهاي فرودست و تحت ستم است. زنان قربانيان سيستم ناعادلانه سرمايه و استثمار، قربانيان مردسالاري و قربانيان اسلاميها و مذاهب و شوينيسم رسميت يافته اي هستند که در همه کشورها و در کره خاکي حاکم است. اما موقعيت زنان درکشورهاي اسلام زده و يا هر جايي که باندهاي وحشت و ترور اسلامي حضور داشته و يا حاکم هستند، غير قابل توصيف و غير قابل مقايسه با موارد ديگر اين ستمگري است.
کدام کلمه در فرهنگ لغات موجود ميتواند بيانگر موقعيتي باشد که زنان در ايران و افغانستان و عربستان سعودي و در سودان و همه کشورهاي اسلام زده و محيطهاي اسلام زده با آن دست و پنجه نرم ميکنند؟ کدام کلمه و فرهنگ لغتي ميتواند بيانگر موقعيت زناني باشد که در زندانهاي اوين و گوهردشت و زندانهاي تبريز و شيراز در ايران، در انتظار مرگ و يا قتل توسط سنگسار هستند؟ کدام کلمه ميتواند نشاندهنده موقعيت زندگي وتاثيرات عميق جراحات و دردهاي زندگي بر روح و روان ليلا مافي، کبرا نجار و شهلا جاهد و کبرا رحمانپور باشد؟ کدام کلمه، کدام جمله و کدام مرهم؟
مذهب اسلام زنان را در رديف مجرمين، مجانين و حيوانات قرار داده و له کردن روح و روان آنها را امر الهي ميداند.
الله موجود وحشتناکي است که به مردان مسلمان و مجريان امر خدا دستور داده است، از جسم و روح زنان سو استفاده کامل کرده و با ديدن کوچکترين علامت از عدم تمکين زنان، تا حد مرگ آنها را شکنجه کرده و نابودشان کنند.
دستور قران به زنان تمکين مطلق و فدا کردن خود در پيشگاه مردان و تن دادن به هر نوع سو استفاده جنسي و جسمي است. اين مذهب قرون وسطايي و ضد زن و ضد انسان ، يکصد سال بعد از هشت مارس در برخي ازکشورها هنوز حاکم مطلق است و سيستم حقوقي و قانوني در مورد زنان را تعيين و با خشونت تمام اجرا ميکند.
اسلام سياسي جنبش سياه و ارتجاعي است که براي قدرت گرفتن و در قدرت ماندن از حمله به زنان شروع کرده و با حمله به ميليونها زن، قدرقدرتي و يکه تازي ميکند. اسلامی سیاسی جنبشي که بخشي از لمپنيزم در جامعه بوده و تحقير و توهين به زنان، به رسميت نشناختن انسانيت زنان و زير پا گذاشتن حقوق کامل زنان در همه عرصه ها و همه زواياي زندگي ، مانيفست آن است.
اسلام سياسي در ايران نزديک سي سال است که ميکشد و به پيش ميرود. سنگسار و قتل هاي خياباني، رسميت دادن به قتل در خانواده ها با استناد به ناموس، و قانوني کردن کامل مردسالاري لجام گسيخته، تنها نوک کوه يخي است که جمهوري اسلامي ايران بر عليه زنان اعمال ميکند.
قانون در ايران و همه کشورهاي اسلام زده، بر مبناي به زنجير کشيدن زنان و سرکوب کامل هر نوع اظهار وجود زنان به عنوان انسان است.
زنان درايران و در هر جايي که سر و کله باندهاي ترور اسلامي پيدا ميشود، داخل زندانهاي متحرکي به اسم "حجاب اسلامي" به بند کشيده ميشوند و تا لحظه مرگ و آرميدن در "کفن"، بايد بسوزند و بسازند و نه فقط اين، بلکه بايد با روي گشاده و لبخند، بهترين شرايط را براي سو استفاه کامل از خود و همه زنان فراهم کنند. در يکصدمين سال هشت مارس، اين موقعيت را بايد يکبار ديگر در مقابل چشم جهانيان گرفت. بايد اعلام کرد که اين مذهب، اين قانون و اين فرهنگ متعلق به قرون وسطي است و بايد بساط اش را جمع کند!
اسلام با هر رنگ و بويي و با هر لعابي که به آن بزنند، ضد انسان و ضد تمدن و فرهنگ انساني است و جاي اين مذهب همانند همه مذاهب ديگر در گذشته ها است و نه آينده !
صد سال پس از اعلام هشت مارس روز جهاني زن، روزانه و ساليانه هزاران زن قرباني رسمي ترور باندهاي اسلامي و يا فرهنگ و سنتهاي اسلامي ميشوند. روزانه و ساليانه ميليونها زن با استناد به قران و خدا و پيغمبر ضد زنش، از شادي و آزادي، از رقص و خوشي، از سکس و لذت و از احساس انسان بودن و زندگي کردن محروم ميشوند. اين روندي است که در کشورهاي اسلام زده و در هر جايي که اسلام و باندهاي تروريست اسلامي در آنجا حضور دارند، در جريان است و هشت مارس امسال روزي است که بايد به اين پديده در کليت آن "نه " گفت!
جنبش اسلامي و اسلام سياسي اکنون يک پديده بين المللي است. سايه شوم اين جنبش امروز در همه جا و در کشورهاي اروپايي نيز مشهود است. حجاب و مسجد ساختن، قتل ناموسي و تحميل بي حقوقي به زنان مهاجر و پناهنده ساکن غرب، امري روزمره شده است. يکصد سال بعد از هشت مارس اما بايد اذعان کرد که اين جنبش سياسي با قوانين و سنتهاي ارتجاعي آن، مورد نفرت بين المللي است.
در کشورهاي اسلام زده، زنان و مردان بسياري عليه اين قوانين و اين عقب ماندگي مطلق مبارزه ميکنند. يک نبرد دائمي و روزمره در ايران و عراق و افغانستان و سودان و در همه جا ، در مدرسه و خانواده، در محيط کار و فعاليت و در خيابان بر عليه اين زن ستيزي در جريان است.
هشت مارس امسال روز جهاني زن، روز اعلام يک نبرد گسترده و قدرتمند بين المللي عليه بي حقوقي زنان در کشورهاي اسلام زده است. دوران نسبيت فرهنگي و توجيه بي حقوقي زنان با استناد به تفاوت فرهنگها سپري شده است. دوران توجيه زن ستيزي با استناد به مذهب و يا راسيسم وارونه گذشته است. امسال گوشها براي شنيدن حرفهاي ما باز است.
متحدانه و در همه جا در يکصدمين سالگرد هشت مارس اعلام خواهيم کرد حجاب اسلامي نميخواهيم، تبعيض جنسي و بساط آپارتايد جنسي را جمع خواهيم کرد. ما انسانيم و براي تحميل همه خواستهاي انساني مان به ميدان آمده ايم.
در ايران جنبش عظيم برابري طلبانه با رنگ سرخ و با شعارهاي چپ در کارخانه و دانشگاه و در مدرسه و محله در جريان است و زنان در ابعاد ميليوني به حکومت اسلامي و قوانين پوسيده اسلامي نه گفته اند.
امسال بايد ما فعالين و دست اندرکاران جنبش عظيم اجتماعي عليه زن ستيزي و انسان ستيزي اسلامي، متحدانه به ميدان بيائيم و اعلام کنيم که نخواهيم گذاشت قوانين قرون وسطایی اسلامي ادامه پيدا کند. نخواهيم گذاشت بيش از اين از ما قرباني بگيرند. در دنيا جنبش عظيم بين المللي در دفاع از حرمت انساني به ميدان آمده و نفرت عميقي عليه اين قوانين و اين سنتها و عليه باندهاي ترور اسلامي در حال شکل گيري است. هشت مارس امسال را به روز اعلام قدرت جنبش انساني در ايران و در دنيا بر عليه اسلام سياسي و بر عليه زن ستيزي اسلامي تبديل خواهيم کرد. نه به آپارتايد جنسي، نه به اسلام سياسي، نه به حجاب اسلامي سرلوحه شعارهاي ما در هشت مارس امسال است. *

مينا احدي سخنگوي عليه تبعيض "سازمان دفاع از حقوق زن"
۶ دسامبر ٢۰۰۷

ما همه مسئولیم! ممنوعیت حجاب همین امروز!

زری اصلی
اقصی دختر 16 ساله دیگری اینبار نه در پاکستان، ایران یا افغانستان که در تورنتو کانادا قربانی تعصبات باورهای مذهبی، حجاب، اسلام سیاسی و مماشات دولت غربی با آن شد. قاتل اینبار پدر بود که گلوی فرزندش (اقصی) را تا آخرین دمش میفشارد. اما همه مسئولیم.
تاکی شاهد قربانی شدن هزاران کودک و زن، سنگسار و مثله شدن، سوزاندن، خودسوزی، و پرتابشان از بالکن ها باید باشیم؟ تا کی باید به این توحش که ما را و جامعه بشری را در خود فرو برده است عادت کنیم؟
محمد ( پدر اقصی) همراه اعتقادات اسلامی اش به کانادا مهد تمدن (یکی از بهترین کشورهای دنیا!) مهاجرت کرده بود. به جامعه ای که در اینجا هم والدین دربست حق تزریق بزور باور های مذهبی خود را به کودکانشان دارند. جایی که تحت لوای تز های تسبیت فرهنگی و مولتی کالچریسم هر گونه تعرض به ابتدایی ترین و بدیهی ترین حقوق کودک را توجیه و حمایت میکند. و ایجاد مدارس مذهبی را نه تنها مجاز میداند بلکه ساپورت مالی هم میکند. جایی که دولت و قانون و پول مالیاتی که من و شما می پردازیم در راه ساختن مساجد و حمایت از نهادهای مذهبی میشود.
سال 2003 اگر مقاومت ما و حمایت انسانهای سکولار نبود دادگاههای شریعه برای ذبح اسلامی حقوق شهروندی برابر زنان و کودکان گریخته از توحش اسلام با دیگر هم نوع هایشان در انتاریو براه انداخته بودند. تصادقی نیست که اصول رعایت حقوق کودک، حقوقی که متضمن ایجاد محیط و شرایط آزاد بدور از هر گونه تعرض فیزیکی روحی و... را در لیست ضروریات آموزش به والدین تازه وارد نمیبینیم. برعکس، دولت از همان ابتدا از قاتل ها و جانی ها از کسانی که هرروز دختران کوچک را در زیر حجاب ذره ذره خفه میکنند، ذره ذره میسوزانند، حمایت میکند!
مسئول قتل اقصی نوجوان را قبل از هر چیز و هر کس باید توجیهات قانونی دولت کانادا در مماشات با اسلام سیاسی و حجاب کودک دانست.
کافی نیست که تنها محمد ( پدر اقصی ) را روی صندلی متهمین نشاند. قوانینی که حمایت مادی و معنوی مدارس اسلامی را تا مین میکند و دولتی را که مصونیت کودکان زیر 16 سال را به هر گونه دخالت و تعرض مذهبی در زندگی و آموزش پرورش تضمین نمیکند را هم باید بر روی صندلی اتهام نشاند. متهم ردیف اول این جنایت در "بهترین کشور دنیا" فقط محمد و اسلامش نیست. بلکه دولتی است که جانب قاتل ها را گرفته است، نه قربانیان.
کودکان مذهب ندارند. و والدین مالک جسم و روحشان نیستند. انسانهای کوچکی هستند که جامعه مسیول و متعهد است که کمال رفاه اسایش و محیط سالم و امن را برای پرورشش و شکوفایی شان را ایجاد کند.
و بالاخره من و شما و همه شهروندانی که سکوت میکنند مسئولیم. باید با صدای بلند فریاد بزنیم ، ممنوعیت حجاب کودک! ممنوعیت مدارس مذهبی! ممنوعیت تبلیغ هر گونه آیین روش و نشان مذهبی در محیط آموزش و پرورش! و باید دولت را موظف کنیم که طرف قربانیان را بگیرد. این اولین اقدام در جهت نجات و تضمین جان امثال اقصی بیگناه میباشد.

برای پایان دادن این فجایع راهی نیست جز تحقق عملی مطالبات فوق که انهم نیازمند دخالتگری و همت تمام انسانهاییست که بیش از این حاضر نیستند شاهد قربا نی شدن کودکان جامعه باشند. من همه شما را به اعتراض دعوت میکنم.

"بدحجابی" نشان ابراز تنفر و انزجاراز آپارتاید جنسی ایران

مهین علیپور

به عکس های جدیدی از دستگیریها و سرکوب اخیر زنان در ایران به بهانه بد حجابی نگاه میکردم. قبل از هر چیزباید بگویم که تماشای این عکسها قلب هر انسان آزاده ای را بدرد میاورد
چگونه افرادی بخود اجازه میدهند که به خصوصی ترین حریم انسانها تجاوز کرده و انسانها را در خیابانها و معابر نگه داشته وپوشش آنها را مورد ارزیابی و تجسس قرار دهند. تازه آنهم پوششی که با این شکل و شمایل و در شرایط فعلی خواست و انتخاب آنها هم نبوده است. در میان عکسها دختران و پسران جوانی دیده میشوند که زیر تمام فشاز و سنگینی اختناق سعی داشته اند که پوششان بوئی ازنشاط و جوانی داشته باشد. دخترانی پوشیده در روسری و مانتو و شلوار بلند و پسرانی پوشیده در تی شرت و شلوار جین و با فقط با هوائی از رنگ های شاد و مدرن!

کجای این نوع لباس پوشیدن که علیرغم میل همه آنها هم بوده است ارتکاب جرم است تا آنجائیکه "خواهران زینب" با چماق، باتون وبا چشمان از حدقه در آمده توی سینه این جوانان رفته و آنها را بباد کتک و بی احترامی میگیرند؟ این زنان و مردان با این شیوه لباس پوشیدن "بد حجاب" محسوب میشوند و مورد ضرب و شتم وتعقیب و گاها هم پس از دستگیری به سرنوشت" زهرا بنی عامری" دچار شده و جسد تجاوز شده و حلق آویز شده شان تحویل عزیزانشان داده میشود!

جمهوری اسلامی طی سالیان دراز عمراختناق و سرکوبش، همیشه حمله به زنان، ببهانه بدحجابی را بعنوان یک وسیله برای ترساندن و به سکوت کشاندن مردم و سرکوب مبارزات مردم در ایران استفاده کرده است. رفتن به خیابانها و تشخیص این زنان "غیر زینبی" بسیار آسان است. تشخیص جوانانی که خود و زندگی خود را محصوربه خرافات، اراجیف و یا جسم و روح خود را به یک نظام ضد مردمی بخاطر منافع و مصالح خویش نفروخته اند، بسیار آسان است.

دستگیری و سرکوب و تحقیر این انسانهای آزاده از جانب مامورین جمهوری اسلامی به این معنی است که شما از ما نیستید. به این معنی است که شما به حدود سه دهه اختناق و زور و ستم تن نداده اید. بدین معنی است که شما خطر برای نطام جمهوری اسلامی هستید و این شمائید که این نظام را که پرچمداراعدامها و شکنجه ها و سنگسارها میباشد در دنیا افشا میکنید. این سرکوبها بدین معنی است که که به مردم بگویند این شمائید و یا اینکه شما عضوی ازخانواده انسانهای آزاده اید که چه در صفوف کارگران، دانشجویان، معلمان ویا بقیه اقشارجامعه خود را متشکل تر میکنید و از خواستهای راستین خود دفاع میکنید. رهبران کارگران که اخیرا به زنجیر کشیده شده اند و آزادیخواهانی که چه در زندانها و چه در دارگاهای علنی جمهوری اسلامی اعدام شده اند از جنس شما میباشند!
این سرکوبها به این معنی است که جمهوری اسلامی برای ایفای جنایات خود راحت نیست و انعکاس این جنایات را این شمائید که به دورترین اماکن در دنیا میبرید. این سرکوب نهایتا بدین معنی است که به بزعم جمهوری اسلامی تا زمانیکه در صفش نیاستاده اید و اگر زن هستید، خود را در کفن سیاه نپیجانده اید و مثل آنها با شلاق بروی مردم نمیزنید، با آنها نیستید و باید به بهانه ای مورد ضرب و شتم قرار گیرید و تا از اینطریق هم دیگران درس عبرتی بگیرند.

اما تاریخچه این عمر ظالمانه و اختناق جمهوری اسلامی نشان داده است که هیچ زن و یا مرد آزاده ای را نتوانسته است خاموش کند. عملیات سرکوب گرانه جمهور اسلامی همیشه به ضد خود تبدیل شده است. هر زمانی که این نمایش ننگین حمله به بدحجابان آغاز میشود، این رژیم خود را بیش از قبل بی آبروتر و ضعیفتر میکند و در عوض صف آزادیخواهی را قویتر و به پروسه عجین شدن مبارزات زنان در مبارزات توده ای مردم کمک میکند.

آنچه که آپارتاید جنسی در ایران میکند و نتیجتا ایجاد جهنمی برای مردم بخصوص زنان میباشد در وحله اول بخاطر ماهیت مذهبی این رژیم است که امر خصوصی انسانها و بخصوص زنان را به یک امر سیاسی و علنی در جامعه تبدیل کرده است. شادی، رقص، دوست شدن، حق انتخاب لباس و فرم زندگی، آزادی جنسی همگی تابوهائی هستند که محصول مستقیم این سیستم است و با چماق و شلاق چه در ملا عام وچه با قوانین اسلامی در بیدادگاههای خود، از آنها دفاع میکند. دروحله دوم این رژیم قادر به ساختن شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انسانی و دموکراتیک برای مردم نیست و از این بابت به چنین اشباحی، که تا آخرین لحظات عمرش، از آن پاسداری کنند نیاز دارد.

"بدحجابی" هم اکنون یک مبارزه قوی اعتراضی و متقابل به قوانین و نرمهای ضد زن و ضد انسانی در ایران شده است دوباره به مشاهده عکسها برمیگردم . دو جبهه را در مقابل هم میبینم که براحتی و بدون اینکه شخصی حتی یک لحظه هم در جهنم جمهوری اسلامی زندگی کرده باشد میتواند تشخیص دهد که یک طرف در این عکسها نمایندگی جریانی را میکند که مستاصل است و روزهای آخر عمرش را میگذراند. این افراد به زور شلاق و تحقیر و زندانی کردن انسانها میخواهند آنها را وادار به سکوت کرده تا برای آپارتاید جنسی ایران عمر تازه ای بخرند .
غافل از اینکه بسیاری از این جوانان گو اینکه فقط چشمان خود را در این محل باز کرده و با توجه به سانسورهای گوناگون مطبوعات، رادیو و تلویزیون، کتابهای درسی واختناق و غیره و اینکه بسیاری از آنها تا کنون حتی فرصت زندگی در جائی دیگر را نداشته اند با این حال گول تبلیغات ارتجاعی و دروغهای جمهوری اسلامی را بهیجوجه نخورده اند. همین جوانان هستند که پس از گذشت سه دهه عمر این آپارتاید هنوز با توجه به شدیدترین مجازاتها در قبال کوچکترین اعتراضها، به این صورت از حقوق خود دفاع میکنند. این زنان و جوانان جمهوری اسلامی را در خیابانها به مصاف طلبیده اند. آنها با هر نوع رفتار و لباس پوشیدن خود که گواینکه کاملا باب میلشان هم نیست به این آپارتاید جنسی میگویند که مرگ تو فرار رسیده و ما مردم تو را نمیخواهیم .

مبارزات علیه حجاب اجباری در ایران را باید هر چه قویتر و منسجم تر کرد. حمله رژیم به زنان و جوانان را باید به ضد خود تبدیل کرد. هر چه این حملات بیشتر شود باید خون بیشتری در شریانهای جنبش زنان و مردم جوشیده شود. مبارزه علیه حجاب اجباری، جدا از مبارزات بحق کارگران، معلمان و بقیه اقشار برای دفاع از خواسته های سیاسی و اقتصادی خود نیست. سران جمهوری اسلامی و مسئولین بیدادگاهای رژیم و عاملین کشتار و سرکوب مردم باید در دادگاههای بین المللی محاکمه و مجازات شوند.
به این جنبش و جنبش مردم در ایران بپیوندید.

3 دسامبر 2007