Saturday, January 20, 2007

گزارشي از فعاليتهاي 8 مارس در شهرهاي کردستان

گزارشي از فعاليتهاي 8 مارس در شهرهاي کردستان
مراسم 8 مارس در بوکان
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب کمونيست کارگري رسيده است امروز ۸ مارس در اين شهر گرامي داشته شد
تعداد زيادي از جوانان سرخ بوش که در شهر بوکان سرخ پوشان خطاب ميشدند در خيابانها به حرکت در آمدند و در ميان مردم شيريني پخش ميکردند. مکانهاي مختلفي در شهر بوکان امروز شاهد جوانان سرخ پوش بود که به مناسبت روز جهاني زن به مردم تبريک ميگفتند و در ميان آنها شيريني پخش ميکردند
از جمله مکانهاي پر شور و شوق شهر٬ بلوار کردستان و فاصله چهار راه شهرباني تا بيمارستان قديم بود که تعداد زيادي از اين جوانان در ميان مردم شيريني پخش ميکردند. جوانان دختر و پسر سرخ پوش امروز فضاي دل نشيني به شهر بخشيده بودند. به قول يکي از فعالين شهر بوکان امروز شهر ۸ مارسي شده بود
بر اساس خبرديگري که به ما رسيده است امروز علاوه بر شهر بوکان٬ صدها برگه تراکت و اطلاعيه هاي حزب کمونيست کارگري ايران در شهر بانه نيز توضيع شده است
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران به همه جوانان سرخپوش بوکان و فعاليني که در بانه اوراق حزبي را توضيع کرده اند خسته نباشيد ميگويد

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند1385- 8 مارس 2007
گزارشي از 8 مارس سنندج
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب رسيده است نيروهاي انتظامي و لباس شخصي مانع برگزاري مراسمهاي سنندج شدند. تعدادی از فعالین مدافع حقوق زن در شهر سنندج مورد ضرب وشتم نیروهای امنیتی وانتظامی قرارگرفته ودستگیر شده اند
ساعت 3 بعد ازظهر که قرار بود مراسمي در يک سالن در خيابان پاسداران برگزار شود با ممانعت نيروهاي اتتظامي روبرو شد. مراسم دوم نيز که قرار بود ساعت ۵ بعد ازظهر در سه راه ادب برگزار شود٬ با دخالت نيروهاي انتظامي مردم حاضر در محل پراکنده شدند و مانع برگزاري اين مراسم نيز گرديدند. طبق خبر رسيده بيش از دو هزار نفر ساعت پنج و نيم در سر راه اداب در رفت و آمد بودند و منطظر فرصت بودند که مراسم شروع شود اما نيروهاي انتظامي مانع تجمع بيش از سه نفر ميشدند. چندين بار حاضرين خواستند مراسم را شروع کنند اما با دخالت نيروهاي انتظامي پراکنده شدند. کارگران نساجي٬ شاهو و تعدادي از فعالين تشکلهاي مدني شهر سنندج ساعت پنج و نيم تلاش کردند مراسم را آغاز کنند اما فورأ محاصره شدند و با دخالت دو ماشين نيروي کمکي پراکند گرديدند. در جريان تلاش براي برگزاري مراسمهاي امروز در سنندج تعدادي دستگير شدند. اسامي تعدادي از دستگير شدگان که به کميته کردستان گزارش شده است به قرار زير است
الياس کريمي٬ سوران حسيني٬ پيمان نعمتي٬ ژينا مدرس گرجي٬ وريا متدين٬ آسو صالح٬ صلاح زماني٬ احسان احمدي-
ما ضمن محکوم کردن اقدام سرکوبگرانه نيروهاي رژيم اسلامي خواهان آزادي فوري همه دستگير شدگان هستيم. کميته کردستان حزب از همه سازمانهاي مدافع حقوق انساني ميخواهد براي آزادي دستگير شدگان به رژيم اسلامي فشار بياورند. همه دستگير شدگان بايد بدون قيد و شرط و فوري آزاد شوند

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385- 8 مارس 2007
مراسم 8 مارس در کامياران برگزار شد
بر اساس خبري که به کميته کردستان حزب رسيده است امروز 17 اسفند روز جهاني زن به فراخوان تعدادي از فعالين آزاديخواه و برابري طلب اين شهر مراسمي در شهر بازي کامياران برگزار شد
در اين مراسم دو نفر از فعالين اين شهر دو قطعنامه را که هر کدام به زواياي از حقوق زنان پرداخته بود قراعت شد و تارخچه 8 مارس به سمع حاضرين رسيد. يکي از قطعنامه ها که به کميته کردستان حزب رسيده است همان قطعنامه ۸ مارس تهران است که در مراسمهاي مختلف قراعت شده است
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران ضمن خسته نباشيد به دست اندرکاران اين مراسم يک بار ديگر روز جهاني زن را به همه زنان و مردم آزاديخواه تبريک ميگويد

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385- 8 مارس 2007
متن قطعنامه اي که در مراسم کامياران خوانده شد
برای دنیای آزاد و برابر

قطعنامه 8 مارس 2007 روز جهانی زن

امروز ۸ مارس، روز جهانی زن؛ روز اعتراض به مناسبات ستمگرانه سرمایه داری، روز مبارزه برای رهایی انسان از تبعیض و آپارتاید جنسی و مناسبات مردسالارانه است

ما زنان و مردان، متحد و یکصدا برای تحقق خواستهایمان با تمام توان تلاش می کنیم و خواستار تأمین مطالبات ذیل هستیم

۱ - آزادی و برابری و رفع تبعیض در تمامی عرصه ها و شئونات فردی و اجتماعی صرفنظر از قومیت، مذهب، عقیده ، نژاد و جنسیت

۲ - تأمین زندگی و مسکن مناسب برای کودکان، دختران و زنان بی پناه

٣ - تن فروشی جرم نیست و دولت موظف به تأمین امنیت آنان در جامعه است

۴ - لغو حجاب اجباری و انتخاب آزادانه پوشش

۵- پرداخت دستمزد برابر در ازای کار برابر و احراز شرایط یکسان با مردان در تمامی پست های شغلی و مدیریتی

٦- تأمین امنیت شغلی و رفع کامل مشکلات زنان کارگر و بهره مندی زنان سرپرست خانوار از حقوق مساوی و برابر در حق استفاده از بیمه تأمین اجتماعی

۷- برسمیت شناختن حقوق برابر زنان و مردان در احراز صلاحیت برای سرپرستی کودکان، حق مالکیت بر جسم خود و حق طلاق در محاکم حقوقی و قضائی بدون تبعیض جنسیتی

۸- فراهم آوردن زمینه های لازم جهت کسب استقلال اقتصادی زنان و لغو قراردادهای موقت

٩- پیوستن به کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و منع شکنجه و اجرای بی قید و شرط تمام مفاد آن

١٠- لغو تمامی قوانین حقوقی و قضائی که مردان را مالک زنان می شناسند و برسمیت شناختن آزادی انتخاب شغل، همسر، محل سکونت و جایگاه برابر زنان در خانواده و جامعه

١١- مقابله با خشونت علیه زنان و لغو اعدام، قصاص و سنگسار و تصویب اجرای قوانین حمایتی در مقابل هرگونه اعمال زور و تعرض نسبت به زنان

١۲- آزادی بی قید و شرط بیان و برسمیت شناختن اجتماعات و لغو هرگونه سانسور

۱٣- تأمین خواسته های برحق کارگران، معلمان، پرستاران و دانشجویان

١۴- ما خواستار آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی هستیم

۱۵- ما استثمار کودکان را محکوم می کنیم و خواهان تأمین رفاه اجتماعی کودک و پرداخت حق بیمه بیکاری و خانواده او هستیم که شرط عملی مهم برای لغو کار کودکان است

- ما هرگونه اقدامی که آتش جنگ در کشور را دامن می زند و زنــدگی و جان انسان ها را تهدید می کنــد محــکوم می کنیم. مردم باید خود سرنوشت خویش را انتخاب کنند
گرامی باد 8 مارس، روز جهانی زن
گزارش 8 مارس در پيرانشهر
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب رسيده است امروز در پيرانشهر همايشي به مناسبت روز جهاني زن برگزار شد
در پيرانشهر امروز 17 اسفند به مناسبت روز جهاني زن مراسمي در سالن اجتماعات مجتمع فرهنگي شهر برگزار شد. دراين مراسم در مورد 8 مارس چهار مقاله خوانده شد و همچنين در مورد چالش هاي زنان در جامعه به طور مفصل حرف زده شد. در اين همايش در مورد اشتغال زنان٬ قتلهاي ناموسي وفرهنگ مردسالار در جامعه بحث و بررسي مفصلي صورت گرفت. هچنين قوانين ضد زن حاکم در جامعه مورد نقد و بررسي قرار گرفت
اين مراسم از ساعت ۹ تا ١٢ ظهر ادامه داشت
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري همه مردم آزاديخواه را فراميخواند که در مقابل قوانين ضد زن جمهوري اسلامي و عليه حجاب اسلامي و آپارتايد جنسي به ميدان بيايند

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385- 8 مارس 2007
سنندج
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران رسيده است تراکت و فراخوان به مراسمهاي 8 مارس وسيعأ در شهر سنندج پخش شده است. مردم شهر با شور و شوق به استقبال 8 مارس رفته اند. جمعها و کميته هاي برگزاري 8 مارس فعاليت گسترده اي را پيش برده اند. تا کنون دو محل براي مراسم ۸ مارس اعلام شده است. 1- سه راه ادب و راهپيمايي در شهر 2- مراسم در يک سالن که طبق سنت هر ساله قرار است برگزار شود. اين مراسمها قرار است بعد ازظهر امروز 8 مارس برگزار شوند
کامياران
بر اساس خبر رسيده فراخوان و قطعنامه مراسم امروز وسيعأ در سطح شهر و دبيرستانها پخش شده است. اين مراسم قرار است ساعت سه امروز در پارک بازي اين شهر برگزار شود
مهاباد
طبق گزارشي که به کميته کردستان رسيده است اطلاعيه حزب در مورد 8 مارس و تراکت 8 مارس در شهر مهاباد وسيعأ پخش شده است. در اکثر محلات و خيابانهاي اين شهر تراکت و اطلاعيه هاي حزب پخش و در ميان مردم توزيع شد که با استقبال پرشور مردم روبرو شده است
بوکان
در شهربوکان هم اطلاعيه و تراکتهايي به مناسبت 8 مارس در ميان مردم توزيع شده است و جوانان اين شهر روز 8
مارس با پوشيدن لباس قرمز به مناسبت اين روز در شهر حرکت خواهند کرد و 8 مارس را گرامي خواهند داشت
سردشت
روز 16 اسفند به مناسبت روز جهاني زن مراسمي از طرف فعالين مدافع حقوق زد در اين شهر سازمان داده شده بود که با ممانعت نيروهاي انتظامي روربرو شد بانه فعالين مدافع حقوق زن در اين شهر جنب و جوشي را آغاز کرده اند و با پخش اوراقي که حاوي مطالبات اساسي زنان است فضاي شهر را تحت تاثير قرار داده و به اين ترتيب به استقبال 8
مارس رفته اند
اشنويه
فعالين دفاع از حقوق برابري طلبانه زنان در اين شهر به استقبال ۸ مارس رفته اند. طبق گزارش رسيده قطعنامه و تراکتهايي به اين مناسبت در سطح شهر توزيع شده است
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران ضمن تبريک 8 مارس روز جهاني زن به همه مردم آزاديخواه و برابري طلب٬ به همه فعاليني که به استقبال اين روز رفته اند خسته نباشيد ميگويد. 8 مارس امسال روز اعلام انزجار از قوانين و سنتهاي عقب مانده و ضد است. زنان و مردم آزاديخوه در ايران با به مصاف طلبيدن رژيم اسلامي و زير پا انداختن حجاب اسلامي بايد اين حکومت ضد زن را هر چه بيشتر رسوا و به عقب نشيني وادار کنند. تا اين رژيم اسلامي سر کار است رهاي زن ممکن نيست. اين رژيم را بايد سرنگون کرد
زنده باد 8 مارس
زنده باد جمهوري سوسياليستي
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385
...................................
اولین قصه # 2
قسمت دوم
میترا رها
با سلام به خواننده گان عزیز امیدوارم که اولین قصه و اولین قسمت آن مورد توجه شما قرا گرفته باشد
سالها می گذشت و من بزرگتر می شدم شاید برایتان جالب باشد از اولین روزهایی برایتان بنویسم که تبعیض بین فرزند دختر و پسر را لمس کردم البته نه از طرفه والدینم.شاید درست حدس زده باشید،باز هم اطرافیان
6
ساله بودم که برادرم بدنیا آمد بعد از 4 دختر.پسر خانواده بدنیا می آید . دوران حاملگی مادرم را بخوبی بیاد دارم وهمینطور از صحبتهایی که در جمع آشنایان و همسایگان بود از قبیل:نذر کن خواهر این یکی دیگه پسر باشه.نگران نباش این هم دختر شد بعدی انشالله پسره"امیدت قطع نشه خدا بزرگه، مادرم با نگرانی حرفهای همه را با حوصله گوش میداد و میگفت سالم باشه برای من کافیه، ولی واقعیت این بودکه مادرم هم نگران بود این نگرانی کاملا محسوس بود در همان زمان خوب بیاد دارم که یک زنی ازآشنایان فرزندهفتمش هم دختر بدنیا آمده بود از فشارهایی که بهش آورده بودن نیمه شب بوسیله با لشت نوزادش را خفه کرده بود
در این مواقع این سوال پیش می اید چرا؟مگر چه فرقی بین فرزند دختر و پسر هست؟اصلا این فرقی را که می گوئیم چگونه بوجود آمده؟ چه مسئله ای باعث میشود مادری با سنگدلی تمام نوزادی را که 9 ماه در رحم خود مراقبت کرده و هزاران امید و آرزو برایش داشته به قتل برساند ؟مگر کسی از آن نوزاد سوال کرد که دوست داری پا به این دنیا بگذاری یا نه؟
که این طور راحت جانش را بگیرن. مگر جرمش چه بود؟دختر بودن؟
این حوادث کم نبوده و هنوز هم هست. متاسفانه هنوز هم ادامه دارد.و گاهی به مراتب دل خراشتر
شبی که مادرم را به بیمارستان منتقل کردن من هم به همراه پدرم ویکی دو نفر از بستگان راهی بیمارستان شدیم همه دست به دعا بودن، نمی دانستم برای سلامتی مادرم و نوزادی که قرار بود بدنیا بیاد،دعا می کردن یا برای جنسیتش ؟بالاخره مادرم فرزند پسرش را بدینا آورد یک پسر کاکل زری ،باور نمی کنید چه خبر شد 40 شبانه روز جشن و پای کوبی بود.من نمی دانستم این همه خوشحالی برای چیست، من خودم خیلی خوشحال بودم که مادرم برای ما برادری بدنیا آورده، اما خوشحالی من با آنها خیلی فرق داشت. زاویه نگاه آنها با من بسیار متفاوت بود، زاویه نگاه انها از همان خرافات و سنت و فرهنگ سر جشمه می گرفت، ولی نگاه من کودکا نه و عاری از هر گونه آلودگی بود.مضحک تر و خنده دار تر این بود که هر کسی به دیدن مادرم می امد قنداق نوزاد را باز می کرد تا مطمئن شود واقعا پسر هست
البته هر چه بزرگتر می شدم این تبعیض ها بیشتر خودشان را نشان می دادند. همان زنجیری که به ان اشاره کرده بودم، یکی از بند های این زنجیر تبعیض بین دختر و پسر است این همان آموزش غلط و سنت و فرهنگ و از همه مهم تر مذهب میباشد که مادام این تبعیض را قابل لمس تر میکند. از بدو تولد در گوش تو مانند یک نوار ضبط شدهاین تفاوتها را میگویند
مذهب مهمترین عامل تبعیض جنسی میباشد که به چند نکات اشاره میکنم
در اسلام زن نصف انسان(مرد) شمرده می شود
حق نگهداری فرزند بعد از طلاق به مادر تعلق نمیگیرد
درصورت مرگ همسر8/1ارث به زن میرسد
شهادت در دادگاه و... شهادت یک مرد برابر با شهادت سه زن است
دختر باید باکره به خانه همسر برود. اگر زنی خارج از ازدواج رابطه جنسی داشته باشد، حکم سنگسار دارد
مردها اجازه چند همسری را دارند و
این چند نمونه کوچک بود که به آن اشاره کردم ، که در قسمتهای بعدی برایتان بیشتر توضیح میدهم
بله!! قصه من مانند قصه های شما هنوز تمام نشده می توانم بگویم هنوز شروع نشده
نظرتون رو راجع به زندگیم که برایتان تعریف میکنم ، بنویسید
ادامه دارد

بازگشت به روزهای گذشته - کوچه نوزده
دریا کیانی
کوچه نوزده، کوچه درازی بود و شلوغی بود تازه انقلاب شده بود و من اصلا نمی دانستم دقیقا چی شده. البته یک چیزهایی که اتفاق افتاده بود که نحس بودن این انقلاب را از همان چیزها باید می فهمیدم. اولین چیزی که منو متنفرکرد قطع برنامه های جالب تلویوونی و مخصوصا عصر حجر که کارتون مورد علاقه من بود. و قطع تغذیه در مدارس که من عاشق آن قسمت سورپریز بودنش بودم که نمی دانستی امروز چی می خواهند بدهند. هنوز اجازه داشتیم با پسرهای توی کوچه بازی کنیم. بدون اینکه فکرهای مضخرف توی سرمان باشه ولی بعد از انقلاب همه اینها هم رفت که نمی دانستم چیست. بعدش روز به روز باران رحمتی که آخوندها قولش را می دادند ریخت. جنگ شروع شد. دیگه تنها فهمیدم که اوضاع بدتر از بد شده چون ساعتها باید برای نان و نفت باید توی صف می ایستادیم. کاغذهای دفترم از سفید به کاهی تبدیل شد چون اون دفترها خیلی گران بود. دیگه اجازه بازی کردن توی کوچه با پسرها را نداشتم. جالب اینجا بود که توی همون یک سال همه چیز فرق کرده بود حتی نگاههای پسرهایی که تا چند وقت پیش هم بازیم بودند و حالا می دانستند که نمی شود دیگه بازی کنیم. دیگه کوچه نوزده هیچ صفای گذشته را نداشت. آدمها نگران و سرد بودند. دیگه کوچه شادی که می شناختم نبود که تا شب با یک توپ کوچک و پاره تا شب بهمون خوش می گذشت و کارتونها را برای هم تعریف می کردیم. همه چیز یک دفعه رنگ غم گرفته بود. همه چادری شده بودند. و به اونهایی که مانتو می پوشیدند و خوب اون روسری مسخره را محکم نمی بستند، هزار تا حرف می زدند. کوچه شده بود دو دسته. ولی زیاد طول نکشید شد سه دسته . اولین شهیدی که به کوچه آورده شد مال همسایه دیوار به دیوار ما بود. که ما همیشه از روی دیوار وسط دو تا خانه با دختر وپسرهاشون حرف می زدیم و تا نصفه شب آویزون اون دیوار بودیم. ولی یک دفعه همه چیز عوض شد. کوچه در ماتم از دست دادن اون جوان بود. واقعا همه از مردن اون ناراحت بودیم . ولی یک دفعه اون خانواده لقب جدیدی گرفت و رفتارش با همه عوض شد. شده بود خانواده شهید و فکر می کردند کوچه حوضه فعالیتی آنها است. به همه امر نهی می کردند که ما شهید ندادیم شما این جوری لباس بپوشید و هزار تا حرف مضخرف دیگه. دیگه دیوار خانه بغلی را دوست نداشتم. چون دائم صدای نوحه مسخره می آمد. رفت و آمدهاشان فرق کرده بود.دیگه فاطمه دوستم اون دختر سابق نبود. خواهریک شهید بود. که نمی توانستی راحت باهاش حرف بزنی چون اصلا دیگه قابل اعتماد نبود. و خودش هم یک جوری رفتار می کرد که همه این را بدانند که کسی حق حرف مخالف زدن پیش او را ندارد. کوچه نوزده که خیلی هم کوچه شلوغی بود پرشد از بود از نفرت و حرف مفت کشی. اگر کمی شیک لباس می پوشیدی همه با نفرت نگاهت می کردند. کم کم سر و کله شهیدهای دیگه پیدا شد. و اون وقت چند خانواده با خاطر از دست دادن عزیزشان انتقام خوبی از اهالی گرفتن. دیگه هیچ کس با کسی رابطه صمیمی نداشت. ولی بیشتر همسایه ها از ترس اون خانواده ها مخصوص توی مراسم های روزه و چرت و پرت های دیگه شرکت می کردند. و اونهایی که شرکت نمی کردند در معرض خیلی مشکلات قرار می گرفتند. مثلا اگر بچه کوچک داشتند و به شیر احتیاج داشتند شیری به اونها داده نمی شد. چون همه به نوعی توی یک سری دسیسه های کثیف و کوچک مجبور به تبانی بودند. تازه برای هر چیزی احتیاج به امضا مسجد محله و یا ارازل و اوباش محلی بود.تا شاید یخچالی یا کولری بتوانند بگیرند. و اگر یکی از این خانوادهای مخصوص از شما ناراضایتی اعلام می کرد. هیچ چیزی که حق مسلم تو بود دریافت نمی کردی. دیگه خلاصه بگم شده بود آخرش. یک کوچه نفرت. از بدبختی من شدم تازه دوازده سیزده ساله نمی دانستم چی ام البته اون اول وقتی هشت و نه ساله شدم به اجبار پدر برای قران خوانی و این چرت و پرتها فرستاده شدم. و توی اون جریان شستشوی مذهبی قرار گرفتم. ولی نمی دانم چطور توی دوره کوتاهی از تمام این مسخره بازیها بدم آمد. از اونجا که کودک شادی بودم و می دیدم اکثر این مجالس باید غصه آدمی را بخوری که نمی دانی کیه یا ارجیف یک آخوندی که من با اون سن کم تشخیص می دادم که هیچی نمی فهمد. و تمام او کشمکشها و حق کشیهای توی محله منو توی مدت کوتاهی از اون گرداب مذهبی انقلاب به بیرون پرت کرد. نفرت آون سالها هنوز توی دلم وجودداره و آدمها متظاهری که برای نفع مادی خودشان خون آدمهای خوب محله را توی شیشه کرده بودند. کم کم می فهمیدم که چقدر بدبختم که توی این مقطع اززمان توی این کشور و توی این محله خراب شده و با جنسیت دختر به دنیا آمده ام کوچه نوزده، کوچه درازی بود که دیگه هیچ صفا و محبتی توش نبود. آدما همه نا مهربون بودن، پسرهای محله از برکت انقلاب!!خیلی پرو شده بودند. اگه باهاشون دوست نمی شدی. همه جور اذیتیت می کردن. و چون شب می رفتن جلوی مسجد محل تا صبح ولگردی می کردن به اسم اینکه بسیجی هستند هر کاری دلشون می خواست می کردند.من وخواهرم که دو سال از من بزرگتر بود. با یه دنیا افکار متفاوت بد جوری گیر افتاده بودیم. هیج تفریحی نبود. یک اتاق کوچک شش متری با دیوارهای پر از نقشه ، پوسترهای غروب آفتاب و کشتی های بادبانی و جزیره های قشنگ. زندگی بسیار بسته ای را برای خودمون داشتیم. حتی کتاب خواندن جرم بود. توی مدرسه کیفهامون را می گشتن. مثل گوسفند با هامون رفتا ر می شد. حق ابراز عقیده نداشتیم. حق انتخاب رنگ جوراب و کفشمون را حتی نداشتیم. حق انتخاب دوست هم نداشتیم. به محض اینکه با یکی خیلی دوست می شدی در اولین مشکل که پیش می آمد حق نشتستن پشت یک میز و گاهی یک کلاس را نداشتیم. واقعا حق چی را داشتیم؟ کم کم زندگی برایم به عنوان یک دختر با یک پدر مذهبی و مرد سالار و پسر دوست و مشکلات مالی خانواده و توی محله و سن بد نوجوانی هم با هم قاطی شده بود. و ترکیب دردناکی از ناامیدی را درست کرده بود که فکر می کردم هرگز این روزها را فراموش نخواهم کرد
به 8 مارس روز جهانی زن نزدیک میشویم
آرامش فرزان- شیراز
به 8 مارس روز جهانی زن نزدیک میشویم گذشته را مرور میکنم.پیروزیها و مبارزات زنان مخصوصا زنهایی که در کشورهای اسلامی(ایران) با قوانین ضد انسانیشان زندگی و مبارزه کرده اند یکی از دیگری بزرگتر و چشمگیرتر هستند.موفقیتهایی که هر کدام مشتی بر دهان حکومت بوده.حکومتی که دین اسلام و حجاب راهویت خود قرار داده و 25 سال وحشیانه حکومت کرده.سخت ترین شکنجه های روحی را تجربه کردیم هر روز شاهد قتلهای سیاسی ، ناموسی .....شلاقها ، سنگسارها ...... بودیم.هر روز شاهد هجوم وحشیانه ی نیروهای حکومت به مردم در سطح شهر به بهانه های مختلف بودیم ( که خود موجب رعب و وحشت بودند )اما هر روز که میگذرد مقاومت مردم بیشتر و گسترده تر میشود. 8 مارس را تبریک میگویم و از تمامی زنان ستم کشیده ، زنانی که قربانی بی عدالتی و نا برابری شده اند ، زنانی که از ابتدایی ترین حقوق انسانیشان بی بهره بوده اند میخواهم با تجمعی گسترده تر، فریادمان را بلندتر کرده تادر این روز بازتابی جهانی پیدا کنیم . ما میتوانیم و باید حقوقمان را پس بگیریم و باید با تبعیضها ، نابرابریها ، وحشیگریها ......مبارزه کنیم
این حق انسانهاست که در یک جامعه مدرن و سکولار زندگی کنند . زنده باد آزادی ، زنده باد برابری ، زنده باد 8 مارس
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

1 comment:

Anonymous said...

salam be hamye doostane khoobam . . .

besiyar khoshhalam az ashnai ba shoma , va omidvaram betavanim be komake ham dar rahe residan be azadi va barabari talash konim . . .

be omide ijade yek donyaye behtar
va be omide didar . . .