Friday, January 26, 2007

عکس

در صحبتهایی که رد وبدل شده بود اشاره به این کرده بودند بعضی از دوستان که لغوحجاب جزو خواسته های اولیه زنان نیست و تنها حکومت نیست که مانع از پوشش آزاد زنان میشود ، بلکه خود مردم حجاب را میخواهند و با کسانی که آنرا رعایت نمیکنند ،برخورد میکنند
پس چند نمونه از اتفاقات واقعی زندگی اجتماعی مردم ایران را ببینیم . از سالیان قبل و از همین روزهای فعلی جامعه مان ، فکر میکنم به بحثمان کمک کند
عکس هایی از جامعه ایران ببینید:!!؟


















شما چه نظری دارید؟

شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

آنرا میستانم

آنرا میستانم
هما کیانی
من یک جوان ایرانی از جنس زن هستم. ایران دارای حکومت مذهبی اسلام است که پایه و اساس آن بر قوانین شریعت و الهیات استوارمی باشد که با وقاحت تمام، زن را جنس ضعیف، زیردست، بی ارزش و بدون دارا بودن حق و حقوق انسانی، معرفی می نماید در جوامع به اصطلاح جهان سوم زن مجرم است. اسیر است. فرودست می باشد و مورده تحقیر و اهانت قرار گرفته است. هنوز در برخی از کشورها، زنان در هراس از جریانات اسلامی ناچارند خود را پنهان نمایند. در دوران کودکی وادار به ازدواج اجباری می شوند. به طور سیستماتیک از ادامۀ تحصیل باز می مانند. از رسیدن به جایگاه های علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در ساختار اجتماعی محروم می شوند. اینگونه بودن تحمیل شده و دیکته شده است مرد سالاری و قوانین نابرابر و تبعیض جنسی آشکار و دخالت مذهب در زندگی انسانها به عنوان یک پدیدۀ اجتماعی قابل قبول؟؟، هر روزه قربانیان جدیدی از زنان را حادث می نماید. قوانین شریعت اسلام، عملاً جنایت علیه زن را به یک الگو تبدیل نموده و آپارتاید جنسی را رسمیت بخشیده است اما ظاهراً، این جنایات در حق زن کا فی نیست و مقامات حکومت اسلامی با واپسگرایی ارتجاعی دینی، توسط ایجاد اداراتی همچون امربه معروف و نهی از منکر، دامنه خشونت بر علیه زن را از اینهم که هست، گسترده تر نموده و خود را دخیل در زندگی انسان ها می داند آسیب های اجتماعی که به زن وارد گردیده، با تمام دامنه وسعت آن، نیازمند مبارزه علیه آن و حمایت جامعه بین المللی به اعتراض در قبال زن ستیزی، اعتراض به قوانین ارتجاعی اسلامی و اعتراض به خشونت اعمالی علیه زن می باشد. خشونت و اعمال آن علیه زن یکی از نشانه های بارز ضعف حکومت های مذهبی است. می بایست در مقابل این خشونت سیستماتیک دولت ها و مردسالاری حاکم بر جامعه که ارگانیزه گردیده، ایستاد و مبارزه را تا سر حد کوتاه نمودن دست مذهب از زندگی مردم و انسان ها ادامه داد. و شرط اساسی چنین شرایطی، ابتدا ایجاد برقراری یک جامعه سکولار است امروزه شاهد هستیم که در هرگوشه ای از جهان، زن خود را به آتش میکشد و صدها هزار زن در اثر خشونت خانگی، دچارصدماتی می شوند که قابل درمان نیست. قتل های ناموسی، تجاوز جنسی، خشونت در خانواده ، قتل زنان به دست همسران سابق و اجرای قوانین وحشیانه ای همچون شلاق، سنگسار، اعدام که برابرند با قتل عمد دولتی ، مجموعۀ اشکال مختلف خشونت علیه زن در جوامع اسلام زده را تشکیل می دهد که در بی رحمانه ترین شکل، خودنمایی می نماید من به عنوان یک انسان و به عنوان یک زن، به دلیل درک کامل از این شرایط ضد انسانی و بی عدالتی تحقق یافتۀ حقیقی و بر اساس جوان بودنم که آنرا کاملاً تجربه نمودم، میدانم که می خواهم حقم را بستانم. و چون این است، آنرا می ستانم. زیرا که تمامی حق و حقوق انسانی، با من متولّد شده است و تا احیاء حق و حقوق انسانی ام دست از مبارزه بر نمی دارم و عقب نمی نشینم جامعۀ زنان می بایست که در جهت باز پس گرفتن تمامی حقوق انسانی خود، مبارزه را انجام بخشد و آنرا ادامه دهد. گام اول در مبارزه علیه خشونت، تغییر فوری و همه جانبۀ تمامی قوانین زن ستیر است، زیرا تا زمانی که زن تحت ستم و فرودست است، خشونت علیه زن نیز ادامه دارد در اوضاع کنونی ایران، این مبارزه منوط به سر نگون کردن حکومت اسلامی و جایگزینی آن با یک نظام سکولار و جامعه ای آزاد ، برابر و مرفه است زنده باد جنبش زنان در جهت مقابله با خشونت مذهبی
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم

باورتان نميشود! اما واقعى است

باورتان نميشود! اما واقعى است
گزارشى از زندگى دردناك يك دختر ١٣ ساله افغانستانی در كويته پاكستان

سولماز سعيدى

یک روز برای تمدید برگه یو. ان ،به دفتر سازمانه ملل رفته بودم و در اتاق انتظار نشسته بودم. یک طرف اتاق زنی جوان که بنظر میومد ٢٥ يا ٢٦ سال داشته باشد در گوشه ای روی نیمکت چهار زانو نشسته بود و نوزادی در بقل داشت
پرسیدم: اهل کجا هستی؟
جواب داد: افغانستان
پرسیدم: اسمت چیه
گفت: عاطفه
پرسیدم: این بچه خودته؟
عاطفه: بله
پرسیدم: اینجا چکار داری؟
عاطفه: کمک میخوام
با گفتن این جمله چشماش پر از اشک شد و دستی به سر نوزادش کشید و پرسید: اینجا واقعاً کمک می کنن؟
ازش پرسیدم مشکلت چیه؟
با همون لهجه شیرین دری گفت
بابام منو فروخت. شوهرم منو به این جا اورد. شوهرم از من خیلی بزرگتره، از زن قبلیش ٣ تا دختر داره.چند ماه بعد از ازدواج، مادر شوهرم و شوهرم فکر کردن که نازام. در اون خونه بجای عروس کارگر همه افراد خونه بودم
پرسیدم اون موقع چند سالت بود؟
به من نگاهی کرد و گفت: درست نمی دانم، اما گمان کنم ١٠ سال داشتم
از او پرسیدم: الان چند سال داری؟
گفت:فکر کنم ٣ سال میگذره از عروسیم
تعجب کردم اخه چهرش بیشتر از ١٣ سال میخورد
بهش گفتم: خوب تعریف کن بعدش چی شد؟
گفت: وقتی حامله شدم شوهرم مرا میزد که اگر بچه پسر نباشه می کشمت. وقتی این بچه به دنیا امد دختر بود. شوهرم مرا با همان حال خراب به باد کتک کشید که تو شوم هستی. به من غذا نمیدادن، شیر کافی نداشتم. مادر شوهرم نمیگذاشت به بچه شیر بدهم. تا این که بعد از ٤٠ روز مرا دوباره به افغانستان برد و به پدرم گفت که می خواهد مرا طلاق بدهد. پدرم با شنیدن این حرف دستم را گرفت و به طرف در پرتاب کرد و گفت من ٥ دختر دیگر هم دارم که هنوز شوهر ندادم .من اينجا به این دختر نه نان دارم بدهم و نه جا. این را ببر در خانه ات کلفتى کند اما به من پس نده
عاطفه همین طور که تعریف می کرد لبهاش میلرزید. درد بی کسی رو به آسانی میشد از چشماش خوند. از گوشه چشمش یه قطره اشک چکید و با گوشه چادرش اشکاش رو پاک کرد که من نبینمشون. پاشدم و از آب سردکن کنار اتاق یه کم آب بهش دادم. بهش گفتم: اگه تکرار اون ماجرا ها عذابت میده ولش کن، نمیخواد تعریف کنی
بهم گفت: تا حالا احساس کردی مرده ای اما داری راه میری؟ بعدش بدون این که منتظر جوابش بشه شروع به تعریف باقی ماجرا شد
می گفت:شوهرم من را به خانه خودش برگرداند. اما 5 روز پیش طلاقم داد و مرا از خانه بیرون انداخت. این چند روز را در خانه یکی از همسایه هايم گذروندم . آنه يوان را به من معرفی کردند. بعد ادامه داد: خیلی تنهام. با یه بچه کوچک کجا بروم نمی دانم!؟ من حتی پولی ندارم که برای بچه ام شیر تهیه کنم. شیر من خودم اصلاً کافی نیست، دخترم با شیره من سیر نمیشود. مدام گریه میکنه
راست میگفت بچه بغلش خیلی گریه میکرد. چشمانش پر از اشک شده بود و خیره به دخترش نگاه میکرد
پرسیدم : خوب حالا چیکار می خواهی بکنی؟
گفت: نمی دانم اینجا کسی را ندارم و پدرم هم در افغانستان مرا قبول نمی کند
پرسیدم: خوب آنجا دوستی اشناییی که دلش بسوزد و تو را قبول کند نداری؟
گفت: نه. کی در این فقر حاضر می شه نان خورهایش را زیاد کنه؟ تازه من کسی را ندارم. وقتی پدرم مرا در خانه اش راه ندهد کی به من با داشتن یک بچّه اطمینان میکنه؟
پرسیدم : تا وقتی که از اینجا جواب بگیری می خواهی چه کار کنی؟ اینجا که همین امروز جوابتو نمیدن
گفت : نمیدانم. در خانه همسایه هم ماندنم مناسب نیست، شوهرش هی به زنش نق می زنه که چرا من را راه داده
میخواستم بیشتر باعاطفه حرف بزنم. اما مرا صدا کردن که داخل بروم. داخل که میرفتم از او خواستم اگر وقتش اجازه می داد منتظر من بماند و او هم قبول کرد
خیلی دلم میخواست میتوانستم حداقل کمک کوچکی به او بکنم امّا موقعیتم به من این اجازه را نمیداد
وقتی برگشتم آنجا نبود . از نگهبان در پرسیدم که عاطفه کجاست؟
گفت: که چون وقت قبول درخواست ها تمام شده بود برگه ای از او نگرفتند و او را برای رد کردن برگه درخواست کمکش فردا وقت دادند
وقتی شنیدم که فردا قرار است دوباره بیاید با این که میدانستم شاید نتوانم به او هیچ کمکی کنم خوشحال شدم. چون احساس میکردم وقتی با من حرف می زد آرام تر می شد. دوست داشتم حرف هایش را بشنوم هنوز دلم میخواست سوالی که از من پرسیده بود که تا حالا احساس کردی مرده ای اما داری راه میری؟ را جواب دهم
برای همین فردای آن روز صبح خیلی زودتر از وقت از خانه خارج شدم، چون باید نصف راه را پیاده می رفتم، زیرا راستش پولم برای رفت و برگشت کافی نبود برای همین این تصمیم را گرفتم. به آنجا که رسیدم هنوز وقت اداری شروع نشده بود و هنوز هیچکس آنجا نیامده بود
خیلی منتظرش ماندم آن روز هم وقت قبول در خواست ها گذشت امّا عاطفه نیامد. نمی دانم چرا اینقدر دل میخواست که او را دوباره ببینم، با این که فقط یک بار اورا دیده بودم. دل هره ای برای او در دلم بود و هنوز هست، نمی دانم او کجا رفت و چه کرد؟! اما مطمئن هستم شرايط سختی خواهد داشت. من حتی برایش پیغام گذاشتم اما هیچ خبری تا امروز از او نشد
بار ها پیش خودم فکر کردم که عاطفه تنها دختر افغانی نبود که این بر سرش آمده بود. شاید هزاران دختر افغان دیگر نیز طعمه این نادانی های خانواده قرار می گیرند . بر سر انها چه خواهد آمد؟
زیاد شنیده ام که در این شهر (پاکستان، کوئته) اکثر دختران خود فروش، یا دختران ایرانی هستند که آنها را با نشان دادن هزار امید و آرزو برای فردا به انجا آورده و می فروشند ویا دختران افغانی هستند که یا خانواده آنها، آنها را به خاطر قرض های که ادا کردنش ممکن نبوده ،فروخته اند به آدم های که برای در امد خود از فروش جسم این دخترا استفاده می کنند
گناه این دختران چیست؟ یعنی شمع زندگی این بی گناهان باید در همین گنداب ها بسوزد تا خاموش شود... و ما این سوختنها را ببینیم و هیچ نکنیم؟
می ترسم که عاطفه نیز به این گنداب کشیده شود فقط برای این که دخترش گشنه نماند
چه باید کرد؟


شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

Wednesday, January 24, 2007

فیلم وکلیپ

در صحبتهایی که رد وبدل شده بود اشاره به این کرده بودند بعضی از دوستان که لغوحجاب جزو خواسته های اولیه زنان نیست و تنها حکومت نیست که مانع از پوشش آزاد زنان میشود ، بلکه خود مردم حجاب را میخواهند و با کسانی که آنرا رعایت نمیکنند ،برخورد میکنند
پس چند نمونه از اتفاقات واقعی زندگی اجتماعی مردم ایران را ببینیم . از سالیان قبل و از همین روزهای فعلی جامعه مان ، فکر میکنم به بحثمان کمک کند
7
8
از همین روزهای فعلی نمونه ای بسیار جالب از خواسته زنان و جوانان
لطفا بعد از کلیک روی لینک زیر برای تماشای فیلم به (پایین رفته) وبه پست / هشت مارس امسال، حجاب بی حجاب!؟ /بروید.!؟
9
کلیپ هایی کوتاه در مورد حجاب ، زنان و جوانان در برابر آن
10
11
12

شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم

از حسین پارتی تا ٨ مارس

از حسین پارتی تا ٨ مارس
شراره نوری
از یک طرف گرانی، تهدید دیو جنگ، سرکوب و اختناق و دستگیری و از طرف دیگر اعتصابات کارگری و اعتراض و مبارزه هر روزه زنان و دانشجویان و کلا بخش وسیعی از جامعه ایران. تصویر اول تلاش جمهوری اسلامی برای عقب راندن جامعه از مطالبات به حق خود است و تصویر دوم عزم جامعه و به خصوص جوانان برای خلاص شدن از شر حکومت اسلامی است. ایران عرصه درگیری یکی از عقب مانده ترین، خشن ترین و ضد انسانی ترین حکومت های دوران حاضر و در برابر یکی از معترض ترین و مترقی ترین جوامع دوران حاضر است
در شرایط حاظر از طرفی دیو وحشت جنگ بر سر جامعه حضور مخوف خود را می گسترد و حکومت ایران برای عقب راندن بخش های معترض جامعه از هر بهانه ای استفاده می کنند. میکوشند فضای جامعه را نظامی کنند، تا مثل دوران جنگ ایران و عراق بتوانند به راحتی جو خفقان و سرکوب را کاملا گسترده کنند. گرو گرفتن مایحتاج مردم نیز از دیگر اهرم هایی است که حکومت همیشه برای به استیصال کشاندن جامعه استفاده کرده است . گرانی و کم یابی اجناس مورد نیاز مردم نیز این روز ها بیداد می کند
در این شرایط چه باید کرد؟ مسلما نباید به خانه رفت و عرصه را برای حکومت و اوباشش خالی کرد
این روزها که ماه محرم حکومت اسلامی شروع شده است و تعداد زیادی از جوانان و مردم معترض برای تفریح و مسخره کردن مراسم حکومتی و .... به خیابان ها می آیند بهترین موقعیت و فضا برای گسترش اعتراضات است. معمولا جمعیت زیادی یک جا جمع هستند و این فرصت خوبی برای اعتراض است. جوانان و دانشجویان باید از این موقعیت استفاده کنند و وسیعا مردم را از اتفاقات و آینده وخیم زندگی تحت حکومت اسلامی آگاه کنند. باید به مردم گفت ادامه حیات جمهوری اسلامی یعنی جنگ و گرانی و سرکوب و خفقان و ترور و... . و مقابله با این اوضاع به صحنه آمدن هر چه گسترده تر کارگران و جوانان و زنان و مردان را می طلبد
جوانان طی سالهای مراسم مذهبی و حکومتی را به "حسین پارتی" و مراسم آشنایی دختران و پسران و شکستن سد آپارتاید جنسی اسلامی تبدیل کرده اند. همانطور که در این روزها به اسلام و قوانینش می خندیم و مسخره اش می کنیم و مراسم سوگواری را به مراسم شادی و تفریح تبدیل کرده ایم، امروز باید از این فراتر برویم و مستقیما به مبارزه با جمهوری اسلامی برخیزیم از تجمعات روزهای محرم استفاده کنیم و حکومت جنگ و خون ریزی را عقب برانیم.دانشجویان و جوانان کمونیست! روزهای شلوغ و تجمعات حسین پارتی موقعیت خوبی است تا توده های وسیع جوانان معترض همگام شویم و شعار های چپ و کمونیستی را در اعتراضات آنها مطرح کنیم. این موقعیت خوبی است تا سد آپارتاید جنسی را در ابعادی وسیع بشکنیم و برای ٨ مارس سرخ و بی حجاب آماده شویم
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

Sunday, January 21, 2007

موزیک

در صحبتهایی که رد وبدل شده بود اشاره به این کرده بودند بعضی از دوستان که لغوحجاب جزو خواسته های اولیه زنان نیست و تنها حکومت نیست که مانع از پوشش آزاد زنان میشود ، بلکه خود مردم حجاب را میخواهند و با کسانی که آنرا رعایت نمیکنند ،برخورد میکنند
پس چند نمونه از اتفاقات واقعی زندگی اجتماعی مردم ایران را ببینیم . از سالیان قبل و از همین روزهای فعلی جامعه مان ، فکر میکنم به بحثمان کمک کند
1
موزیک صوتی بر ای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید(mp3)
موزیکی به نام گذار، کاری از فایر موزیک ، تقدیم به همه کسانی که برای لغو حجاب و جامعه ای برابرمیکوشند
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم

Saturday, January 20, 2007

گزارشي از فعاليتهاي 8 مارس در شهرهاي کردستان

گزارشي از فعاليتهاي 8 مارس در شهرهاي کردستان
مراسم 8 مارس در بوکان
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب کمونيست کارگري رسيده است امروز ۸ مارس در اين شهر گرامي داشته شد
تعداد زيادي از جوانان سرخ بوش که در شهر بوکان سرخ پوشان خطاب ميشدند در خيابانها به حرکت در آمدند و در ميان مردم شيريني پخش ميکردند. مکانهاي مختلفي در شهر بوکان امروز شاهد جوانان سرخ پوش بود که به مناسبت روز جهاني زن به مردم تبريک ميگفتند و در ميان آنها شيريني پخش ميکردند
از جمله مکانهاي پر شور و شوق شهر٬ بلوار کردستان و فاصله چهار راه شهرباني تا بيمارستان قديم بود که تعداد زيادي از اين جوانان در ميان مردم شيريني پخش ميکردند. جوانان دختر و پسر سرخ پوش امروز فضاي دل نشيني به شهر بخشيده بودند. به قول يکي از فعالين شهر بوکان امروز شهر ۸ مارسي شده بود
بر اساس خبرديگري که به ما رسيده است امروز علاوه بر شهر بوکان٬ صدها برگه تراکت و اطلاعيه هاي حزب کمونيست کارگري ايران در شهر بانه نيز توضيع شده است
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران به همه جوانان سرخپوش بوکان و فعاليني که در بانه اوراق حزبي را توضيع کرده اند خسته نباشيد ميگويد

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند1385- 8 مارس 2007
گزارشي از 8 مارس سنندج
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب رسيده است نيروهاي انتظامي و لباس شخصي مانع برگزاري مراسمهاي سنندج شدند. تعدادی از فعالین مدافع حقوق زن در شهر سنندج مورد ضرب وشتم نیروهای امنیتی وانتظامی قرارگرفته ودستگیر شده اند
ساعت 3 بعد ازظهر که قرار بود مراسمي در يک سالن در خيابان پاسداران برگزار شود با ممانعت نيروهاي اتتظامي روبرو شد. مراسم دوم نيز که قرار بود ساعت ۵ بعد ازظهر در سه راه ادب برگزار شود٬ با دخالت نيروهاي انتظامي مردم حاضر در محل پراکنده شدند و مانع برگزاري اين مراسم نيز گرديدند. طبق خبر رسيده بيش از دو هزار نفر ساعت پنج و نيم در سر راه اداب در رفت و آمد بودند و منطظر فرصت بودند که مراسم شروع شود اما نيروهاي انتظامي مانع تجمع بيش از سه نفر ميشدند. چندين بار حاضرين خواستند مراسم را شروع کنند اما با دخالت نيروهاي انتظامي پراکنده شدند. کارگران نساجي٬ شاهو و تعدادي از فعالين تشکلهاي مدني شهر سنندج ساعت پنج و نيم تلاش کردند مراسم را آغاز کنند اما فورأ محاصره شدند و با دخالت دو ماشين نيروي کمکي پراکند گرديدند. در جريان تلاش براي برگزاري مراسمهاي امروز در سنندج تعدادي دستگير شدند. اسامي تعدادي از دستگير شدگان که به کميته کردستان گزارش شده است به قرار زير است
الياس کريمي٬ سوران حسيني٬ پيمان نعمتي٬ ژينا مدرس گرجي٬ وريا متدين٬ آسو صالح٬ صلاح زماني٬ احسان احمدي-
ما ضمن محکوم کردن اقدام سرکوبگرانه نيروهاي رژيم اسلامي خواهان آزادي فوري همه دستگير شدگان هستيم. کميته کردستان حزب از همه سازمانهاي مدافع حقوق انساني ميخواهد براي آزادي دستگير شدگان به رژيم اسلامي فشار بياورند. همه دستگير شدگان بايد بدون قيد و شرط و فوري آزاد شوند

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385- 8 مارس 2007
مراسم 8 مارس در کامياران برگزار شد
بر اساس خبري که به کميته کردستان حزب رسيده است امروز 17 اسفند روز جهاني زن به فراخوان تعدادي از فعالين آزاديخواه و برابري طلب اين شهر مراسمي در شهر بازي کامياران برگزار شد
در اين مراسم دو نفر از فعالين اين شهر دو قطعنامه را که هر کدام به زواياي از حقوق زنان پرداخته بود قراعت شد و تارخچه 8 مارس به سمع حاضرين رسيد. يکي از قطعنامه ها که به کميته کردستان حزب رسيده است همان قطعنامه ۸ مارس تهران است که در مراسمهاي مختلف قراعت شده است
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران ضمن خسته نباشيد به دست اندرکاران اين مراسم يک بار ديگر روز جهاني زن را به همه زنان و مردم آزاديخواه تبريک ميگويد

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385- 8 مارس 2007
متن قطعنامه اي که در مراسم کامياران خوانده شد
برای دنیای آزاد و برابر

قطعنامه 8 مارس 2007 روز جهانی زن

امروز ۸ مارس، روز جهانی زن؛ روز اعتراض به مناسبات ستمگرانه سرمایه داری، روز مبارزه برای رهایی انسان از تبعیض و آپارتاید جنسی و مناسبات مردسالارانه است

ما زنان و مردان، متحد و یکصدا برای تحقق خواستهایمان با تمام توان تلاش می کنیم و خواستار تأمین مطالبات ذیل هستیم

۱ - آزادی و برابری و رفع تبعیض در تمامی عرصه ها و شئونات فردی و اجتماعی صرفنظر از قومیت، مذهب، عقیده ، نژاد و جنسیت

۲ - تأمین زندگی و مسکن مناسب برای کودکان، دختران و زنان بی پناه

٣ - تن فروشی جرم نیست و دولت موظف به تأمین امنیت آنان در جامعه است

۴ - لغو حجاب اجباری و انتخاب آزادانه پوشش

۵- پرداخت دستمزد برابر در ازای کار برابر و احراز شرایط یکسان با مردان در تمامی پست های شغلی و مدیریتی

٦- تأمین امنیت شغلی و رفع کامل مشکلات زنان کارگر و بهره مندی زنان سرپرست خانوار از حقوق مساوی و برابر در حق استفاده از بیمه تأمین اجتماعی

۷- برسمیت شناختن حقوق برابر زنان و مردان در احراز صلاحیت برای سرپرستی کودکان، حق مالکیت بر جسم خود و حق طلاق در محاکم حقوقی و قضائی بدون تبعیض جنسیتی

۸- فراهم آوردن زمینه های لازم جهت کسب استقلال اقتصادی زنان و لغو قراردادهای موقت

٩- پیوستن به کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و منع شکنجه و اجرای بی قید و شرط تمام مفاد آن

١٠- لغو تمامی قوانین حقوقی و قضائی که مردان را مالک زنان می شناسند و برسمیت شناختن آزادی انتخاب شغل، همسر، محل سکونت و جایگاه برابر زنان در خانواده و جامعه

١١- مقابله با خشونت علیه زنان و لغو اعدام، قصاص و سنگسار و تصویب اجرای قوانین حمایتی در مقابل هرگونه اعمال زور و تعرض نسبت به زنان

١۲- آزادی بی قید و شرط بیان و برسمیت شناختن اجتماعات و لغو هرگونه سانسور

۱٣- تأمین خواسته های برحق کارگران، معلمان، پرستاران و دانشجویان

١۴- ما خواستار آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی هستیم

۱۵- ما استثمار کودکان را محکوم می کنیم و خواهان تأمین رفاه اجتماعی کودک و پرداخت حق بیمه بیکاری و خانواده او هستیم که شرط عملی مهم برای لغو کار کودکان است

- ما هرگونه اقدامی که آتش جنگ در کشور را دامن می زند و زنــدگی و جان انسان ها را تهدید می کنــد محــکوم می کنیم. مردم باید خود سرنوشت خویش را انتخاب کنند
گرامی باد 8 مارس، روز جهانی زن
گزارش 8 مارس در پيرانشهر
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب رسيده است امروز در پيرانشهر همايشي به مناسبت روز جهاني زن برگزار شد
در پيرانشهر امروز 17 اسفند به مناسبت روز جهاني زن مراسمي در سالن اجتماعات مجتمع فرهنگي شهر برگزار شد. دراين مراسم در مورد 8 مارس چهار مقاله خوانده شد و همچنين در مورد چالش هاي زنان در جامعه به طور مفصل حرف زده شد. در اين همايش در مورد اشتغال زنان٬ قتلهاي ناموسي وفرهنگ مردسالار در جامعه بحث و بررسي مفصلي صورت گرفت. هچنين قوانين ضد زن حاکم در جامعه مورد نقد و بررسي قرار گرفت
اين مراسم از ساعت ۹ تا ١٢ ظهر ادامه داشت
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري همه مردم آزاديخواه را فراميخواند که در مقابل قوانين ضد زن جمهوري اسلامي و عليه حجاب اسلامي و آپارتايد جنسي به ميدان بيايند

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385- 8 مارس 2007
سنندج
طبق گزارشي که به کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران رسيده است تراکت و فراخوان به مراسمهاي 8 مارس وسيعأ در شهر سنندج پخش شده است. مردم شهر با شور و شوق به استقبال 8 مارس رفته اند. جمعها و کميته هاي برگزاري 8 مارس فعاليت گسترده اي را پيش برده اند. تا کنون دو محل براي مراسم ۸ مارس اعلام شده است. 1- سه راه ادب و راهپيمايي در شهر 2- مراسم در يک سالن که طبق سنت هر ساله قرار است برگزار شود. اين مراسمها قرار است بعد ازظهر امروز 8 مارس برگزار شوند
کامياران
بر اساس خبر رسيده فراخوان و قطعنامه مراسم امروز وسيعأ در سطح شهر و دبيرستانها پخش شده است. اين مراسم قرار است ساعت سه امروز در پارک بازي اين شهر برگزار شود
مهاباد
طبق گزارشي که به کميته کردستان رسيده است اطلاعيه حزب در مورد 8 مارس و تراکت 8 مارس در شهر مهاباد وسيعأ پخش شده است. در اکثر محلات و خيابانهاي اين شهر تراکت و اطلاعيه هاي حزب پخش و در ميان مردم توزيع شد که با استقبال پرشور مردم روبرو شده است
بوکان
در شهربوکان هم اطلاعيه و تراکتهايي به مناسبت 8 مارس در ميان مردم توزيع شده است و جوانان اين شهر روز 8
مارس با پوشيدن لباس قرمز به مناسبت اين روز در شهر حرکت خواهند کرد و 8 مارس را گرامي خواهند داشت
سردشت
روز 16 اسفند به مناسبت روز جهاني زن مراسمي از طرف فعالين مدافع حقوق زد در اين شهر سازمان داده شده بود که با ممانعت نيروهاي انتظامي روربرو شد بانه فعالين مدافع حقوق زن در اين شهر جنب و جوشي را آغاز کرده اند و با پخش اوراقي که حاوي مطالبات اساسي زنان است فضاي شهر را تحت تاثير قرار داده و به اين ترتيب به استقبال 8
مارس رفته اند
اشنويه
فعالين دفاع از حقوق برابري طلبانه زنان در اين شهر به استقبال ۸ مارس رفته اند. طبق گزارش رسيده قطعنامه و تراکتهايي به اين مناسبت در سطح شهر توزيع شده است
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران ضمن تبريک 8 مارس روز جهاني زن به همه مردم آزاديخواه و برابري طلب٬ به همه فعاليني که به استقبال اين روز رفته اند خسته نباشيد ميگويد. 8 مارس امسال روز اعلام انزجار از قوانين و سنتهاي عقب مانده و ضد است. زنان و مردم آزاديخوه در ايران با به مصاف طلبيدن رژيم اسلامي و زير پا انداختن حجاب اسلامي بايد اين حکومت ضد زن را هر چه بيشتر رسوا و به عقب نشيني وادار کنند. تا اين رژيم اسلامي سر کار است رهاي زن ممکن نيست. اين رژيم را بايد سرنگون کرد
زنده باد 8 مارس
زنده باد جمهوري سوسياليستي
کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
17
اسفند 1385
...................................
اولین قصه # 2
قسمت دوم
میترا رها
با سلام به خواننده گان عزیز امیدوارم که اولین قصه و اولین قسمت آن مورد توجه شما قرا گرفته باشد
سالها می گذشت و من بزرگتر می شدم شاید برایتان جالب باشد از اولین روزهایی برایتان بنویسم که تبعیض بین فرزند دختر و پسر را لمس کردم البته نه از طرفه والدینم.شاید درست حدس زده باشید،باز هم اطرافیان
6
ساله بودم که برادرم بدنیا آمد بعد از 4 دختر.پسر خانواده بدنیا می آید . دوران حاملگی مادرم را بخوبی بیاد دارم وهمینطور از صحبتهایی که در جمع آشنایان و همسایگان بود از قبیل:نذر کن خواهر این یکی دیگه پسر باشه.نگران نباش این هم دختر شد بعدی انشالله پسره"امیدت قطع نشه خدا بزرگه، مادرم با نگرانی حرفهای همه را با حوصله گوش میداد و میگفت سالم باشه برای من کافیه، ولی واقعیت این بودکه مادرم هم نگران بود این نگرانی کاملا محسوس بود در همان زمان خوب بیاد دارم که یک زنی ازآشنایان فرزندهفتمش هم دختر بدنیا آمده بود از فشارهایی که بهش آورده بودن نیمه شب بوسیله با لشت نوزادش را خفه کرده بود
در این مواقع این سوال پیش می اید چرا؟مگر چه فرقی بین فرزند دختر و پسر هست؟اصلا این فرقی را که می گوئیم چگونه بوجود آمده؟ چه مسئله ای باعث میشود مادری با سنگدلی تمام نوزادی را که 9 ماه در رحم خود مراقبت کرده و هزاران امید و آرزو برایش داشته به قتل برساند ؟مگر کسی از آن نوزاد سوال کرد که دوست داری پا به این دنیا بگذاری یا نه؟
که این طور راحت جانش را بگیرن. مگر جرمش چه بود؟دختر بودن؟
این حوادث کم نبوده و هنوز هم هست. متاسفانه هنوز هم ادامه دارد.و گاهی به مراتب دل خراشتر
شبی که مادرم را به بیمارستان منتقل کردن من هم به همراه پدرم ویکی دو نفر از بستگان راهی بیمارستان شدیم همه دست به دعا بودن، نمی دانستم برای سلامتی مادرم و نوزادی که قرار بود بدنیا بیاد،دعا می کردن یا برای جنسیتش ؟بالاخره مادرم فرزند پسرش را بدینا آورد یک پسر کاکل زری ،باور نمی کنید چه خبر شد 40 شبانه روز جشن و پای کوبی بود.من نمی دانستم این همه خوشحالی برای چیست، من خودم خیلی خوشحال بودم که مادرم برای ما برادری بدنیا آورده، اما خوشحالی من با آنها خیلی فرق داشت. زاویه نگاه آنها با من بسیار متفاوت بود، زاویه نگاه انها از همان خرافات و سنت و فرهنگ سر جشمه می گرفت، ولی نگاه من کودکا نه و عاری از هر گونه آلودگی بود.مضحک تر و خنده دار تر این بود که هر کسی به دیدن مادرم می امد قنداق نوزاد را باز می کرد تا مطمئن شود واقعا پسر هست
البته هر چه بزرگتر می شدم این تبعیض ها بیشتر خودشان را نشان می دادند. همان زنجیری که به ان اشاره کرده بودم، یکی از بند های این زنجیر تبعیض بین دختر و پسر است این همان آموزش غلط و سنت و فرهنگ و از همه مهم تر مذهب میباشد که مادام این تبعیض را قابل لمس تر میکند. از بدو تولد در گوش تو مانند یک نوار ضبط شدهاین تفاوتها را میگویند
مذهب مهمترین عامل تبعیض جنسی میباشد که به چند نکات اشاره میکنم
در اسلام زن نصف انسان(مرد) شمرده می شود
حق نگهداری فرزند بعد از طلاق به مادر تعلق نمیگیرد
درصورت مرگ همسر8/1ارث به زن میرسد
شهادت در دادگاه و... شهادت یک مرد برابر با شهادت سه زن است
دختر باید باکره به خانه همسر برود. اگر زنی خارج از ازدواج رابطه جنسی داشته باشد، حکم سنگسار دارد
مردها اجازه چند همسری را دارند و
این چند نمونه کوچک بود که به آن اشاره کردم ، که در قسمتهای بعدی برایتان بیشتر توضیح میدهم
بله!! قصه من مانند قصه های شما هنوز تمام نشده می توانم بگویم هنوز شروع نشده
نظرتون رو راجع به زندگیم که برایتان تعریف میکنم ، بنویسید
ادامه دارد

بازگشت به روزهای گذشته - کوچه نوزده
دریا کیانی
کوچه نوزده، کوچه درازی بود و شلوغی بود تازه انقلاب شده بود و من اصلا نمی دانستم دقیقا چی شده. البته یک چیزهایی که اتفاق افتاده بود که نحس بودن این انقلاب را از همان چیزها باید می فهمیدم. اولین چیزی که منو متنفرکرد قطع برنامه های جالب تلویوونی و مخصوصا عصر حجر که کارتون مورد علاقه من بود. و قطع تغذیه در مدارس که من عاشق آن قسمت سورپریز بودنش بودم که نمی دانستی امروز چی می خواهند بدهند. هنوز اجازه داشتیم با پسرهای توی کوچه بازی کنیم. بدون اینکه فکرهای مضخرف توی سرمان باشه ولی بعد از انقلاب همه اینها هم رفت که نمی دانستم چیست. بعدش روز به روز باران رحمتی که آخوندها قولش را می دادند ریخت. جنگ شروع شد. دیگه تنها فهمیدم که اوضاع بدتر از بد شده چون ساعتها باید برای نان و نفت باید توی صف می ایستادیم. کاغذهای دفترم از سفید به کاهی تبدیل شد چون اون دفترها خیلی گران بود. دیگه اجازه بازی کردن توی کوچه با پسرها را نداشتم. جالب اینجا بود که توی همون یک سال همه چیز فرق کرده بود حتی نگاههای پسرهایی که تا چند وقت پیش هم بازیم بودند و حالا می دانستند که نمی شود دیگه بازی کنیم. دیگه کوچه نوزده هیچ صفای گذشته را نداشت. آدمها نگران و سرد بودند. دیگه کوچه شادی که می شناختم نبود که تا شب با یک توپ کوچک و پاره تا شب بهمون خوش می گذشت و کارتونها را برای هم تعریف می کردیم. همه چیز یک دفعه رنگ غم گرفته بود. همه چادری شده بودند. و به اونهایی که مانتو می پوشیدند و خوب اون روسری مسخره را محکم نمی بستند، هزار تا حرف می زدند. کوچه شده بود دو دسته. ولی زیاد طول نکشید شد سه دسته . اولین شهیدی که به کوچه آورده شد مال همسایه دیوار به دیوار ما بود. که ما همیشه از روی دیوار وسط دو تا خانه با دختر وپسرهاشون حرف می زدیم و تا نصفه شب آویزون اون دیوار بودیم. ولی یک دفعه همه چیز عوض شد. کوچه در ماتم از دست دادن اون جوان بود. واقعا همه از مردن اون ناراحت بودیم . ولی یک دفعه اون خانواده لقب جدیدی گرفت و رفتارش با همه عوض شد. شده بود خانواده شهید و فکر می کردند کوچه حوضه فعالیتی آنها است. به همه امر نهی می کردند که ما شهید ندادیم شما این جوری لباس بپوشید و هزار تا حرف مضخرف دیگه. دیگه دیوار خانه بغلی را دوست نداشتم. چون دائم صدای نوحه مسخره می آمد. رفت و آمدهاشان فرق کرده بود.دیگه فاطمه دوستم اون دختر سابق نبود. خواهریک شهید بود. که نمی توانستی راحت باهاش حرف بزنی چون اصلا دیگه قابل اعتماد نبود. و خودش هم یک جوری رفتار می کرد که همه این را بدانند که کسی حق حرف مخالف زدن پیش او را ندارد. کوچه نوزده که خیلی هم کوچه شلوغی بود پرشد از بود از نفرت و حرف مفت کشی. اگر کمی شیک لباس می پوشیدی همه با نفرت نگاهت می کردند. کم کم سر و کله شهیدهای دیگه پیدا شد. و اون وقت چند خانواده با خاطر از دست دادن عزیزشان انتقام خوبی از اهالی گرفتن. دیگه هیچ کس با کسی رابطه صمیمی نداشت. ولی بیشتر همسایه ها از ترس اون خانواده ها مخصوص توی مراسم های روزه و چرت و پرت های دیگه شرکت می کردند. و اونهایی که شرکت نمی کردند در معرض خیلی مشکلات قرار می گرفتند. مثلا اگر بچه کوچک داشتند و به شیر احتیاج داشتند شیری به اونها داده نمی شد. چون همه به نوعی توی یک سری دسیسه های کثیف و کوچک مجبور به تبانی بودند. تازه برای هر چیزی احتیاج به امضا مسجد محله و یا ارازل و اوباش محلی بود.تا شاید یخچالی یا کولری بتوانند بگیرند. و اگر یکی از این خانوادهای مخصوص از شما ناراضایتی اعلام می کرد. هیچ چیزی که حق مسلم تو بود دریافت نمی کردی. دیگه خلاصه بگم شده بود آخرش. یک کوچه نفرت. از بدبختی من شدم تازه دوازده سیزده ساله نمی دانستم چی ام البته اون اول وقتی هشت و نه ساله شدم به اجبار پدر برای قران خوانی و این چرت و پرتها فرستاده شدم. و توی اون جریان شستشوی مذهبی قرار گرفتم. ولی نمی دانم چطور توی دوره کوتاهی از تمام این مسخره بازیها بدم آمد. از اونجا که کودک شادی بودم و می دیدم اکثر این مجالس باید غصه آدمی را بخوری که نمی دانی کیه یا ارجیف یک آخوندی که من با اون سن کم تشخیص می دادم که هیچی نمی فهمد. و تمام او کشمکشها و حق کشیهای توی محله منو توی مدت کوتاهی از اون گرداب مذهبی انقلاب به بیرون پرت کرد. نفرت آون سالها هنوز توی دلم وجودداره و آدمها متظاهری که برای نفع مادی خودشان خون آدمهای خوب محله را توی شیشه کرده بودند. کم کم می فهمیدم که چقدر بدبختم که توی این مقطع اززمان توی این کشور و توی این محله خراب شده و با جنسیت دختر به دنیا آمده ام کوچه نوزده، کوچه درازی بود که دیگه هیچ صفا و محبتی توش نبود. آدما همه نا مهربون بودن، پسرهای محله از برکت انقلاب!!خیلی پرو شده بودند. اگه باهاشون دوست نمی شدی. همه جور اذیتیت می کردن. و چون شب می رفتن جلوی مسجد محل تا صبح ولگردی می کردن به اسم اینکه بسیجی هستند هر کاری دلشون می خواست می کردند.من وخواهرم که دو سال از من بزرگتر بود. با یه دنیا افکار متفاوت بد جوری گیر افتاده بودیم. هیج تفریحی نبود. یک اتاق کوچک شش متری با دیوارهای پر از نقشه ، پوسترهای غروب آفتاب و کشتی های بادبانی و جزیره های قشنگ. زندگی بسیار بسته ای را برای خودمون داشتیم. حتی کتاب خواندن جرم بود. توی مدرسه کیفهامون را می گشتن. مثل گوسفند با هامون رفتا ر می شد. حق ابراز عقیده نداشتیم. حق انتخاب رنگ جوراب و کفشمون را حتی نداشتیم. حق انتخاب دوست هم نداشتیم. به محض اینکه با یکی خیلی دوست می شدی در اولین مشکل که پیش می آمد حق نشتستن پشت یک میز و گاهی یک کلاس را نداشتیم. واقعا حق چی را داشتیم؟ کم کم زندگی برایم به عنوان یک دختر با یک پدر مذهبی و مرد سالار و پسر دوست و مشکلات مالی خانواده و توی محله و سن بد نوجوانی هم با هم قاطی شده بود. و ترکیب دردناکی از ناامیدی را درست کرده بود که فکر می کردم هرگز این روزها را فراموش نخواهم کرد
به 8 مارس روز جهانی زن نزدیک میشویم
آرامش فرزان- شیراز
به 8 مارس روز جهانی زن نزدیک میشویم گذشته را مرور میکنم.پیروزیها و مبارزات زنان مخصوصا زنهایی که در کشورهای اسلامی(ایران) با قوانین ضد انسانیشان زندگی و مبارزه کرده اند یکی از دیگری بزرگتر و چشمگیرتر هستند.موفقیتهایی که هر کدام مشتی بر دهان حکومت بوده.حکومتی که دین اسلام و حجاب راهویت خود قرار داده و 25 سال وحشیانه حکومت کرده.سخت ترین شکنجه های روحی را تجربه کردیم هر روز شاهد قتلهای سیاسی ، ناموسی .....شلاقها ، سنگسارها ...... بودیم.هر روز شاهد هجوم وحشیانه ی نیروهای حکومت به مردم در سطح شهر به بهانه های مختلف بودیم ( که خود موجب رعب و وحشت بودند )اما هر روز که میگذرد مقاومت مردم بیشتر و گسترده تر میشود. 8 مارس را تبریک میگویم و از تمامی زنان ستم کشیده ، زنانی که قربانی بی عدالتی و نا برابری شده اند ، زنانی که از ابتدایی ترین حقوق انسانیشان بی بهره بوده اند میخواهم با تجمعی گسترده تر، فریادمان را بلندتر کرده تادر این روز بازتابی جهانی پیدا کنیم . ما میتوانیم و باید حقوقمان را پس بگیریم و باید با تبعیضها ، نابرابریها ، وحشیگریها ......مبارزه کنیم
این حق انسانهاست که در یک جامعه مدرن و سکولار زندگی کنند . زنده باد آزادی ، زنده باد برابری ، زنده باد 8 مارس
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

برشی از زندگی هر روزه

برشی از زندگی هر روزه
بهاره جابری - اصفهان
در طول روز هر جاکه باشم ،سر کار ،دانشگاه،خرید و...نزدیکهای خونه که میرسم،اولین کاری که میکنم این روسری لعنتی رو از سرم برمیدارم و شروع میکنم به ماساژدادن موهایی که از صبح تا حالا اونقدر فشار بهشون اومده که تخت شدند. نگاههای چپ چپ بابا و مامان : نمیتونی یکم زودتر بیای و
در دوران مدرسه، هیچ وقت یادم نمیره ،از در که وارد میشدی کسی نبود بگه آفرین این درسش خوبه ،این به درسش اهمیت میده و پی گیره و.. هرکس مانتوش بلند و شلوارش گشاد و مقنعه اش جلو باشه نورچشمی رئیس،معلم واستاده.هیچ وقت یادم نمیره 5 سالم بود مهدکودک میرفتم ، باید مقنعه میذاشتیم.حالم بهم میخورد از اینکه یه چیزی بایست مدام به زیر چونه ام فشار میآورد. به جای شعر وترانه سوره قران باید حفظ میکردیم
دوستهای خانوادگیمون نباید من و با دوست پسرم ببینن ، والا اینکه باها شون برم پیست اسکی و سینما و کوه اشکالی نداره از نظر پدر و مادر
تازه فرض کن قضیه آبرو اطرافیان و اینها نباشه شما مگه میتونی پارک و حتی همون پیست و کوه بری و هرلحظه اضطراب نداشته باشی که الان به حریم شخصی ا ت تعرض میشه! بهترین حالتش اینه که یکی از این خواهر زینب ها بیاد بهت تذکر بده ، روسرات رو بکشی جلو و چشم بگی تا بره بعد دوباره بکشی عقب.الان که دیگه افتضاح تر هم شده .مینی بوس راه انداختن میبرنت اون تو باز جویی و تحقیرت میکنن .شلوارت کوتاه باشه یا آستینت یا رو سریت باید یه کاریش بکنی .یه دفعه مجبور شدم دوخت شلوارم و بشکافم تا بیاد پایین که اجازه دادن برم
کی به اینا اجازه داده برای ما تعیین تکلیف کنن؟ ما نمی خوایم سوره قرآن حفظ کنیم و به جای آموزش و تحصیل از مهد کودک تا دانشگاه خزعبلاتی مثل اینکه علی و فاطمه کی ازدواج کردن یا اینکه محمد اینطوری بوده و اونطوری بشنویم
کی گفته اسلام با آزادی منافات نداره . من که با وجود سایه اسلام تو زندگیم احساس آزادی نمیکنم. از هر کسی هم دور و برم پرسیدم همین نظر و داره. آخه چطور میشه در مورد عقیدت، لباست ، روابطت، سکست و همه زندگیت چهار چوب برات تعیین کنند و بعد بگی آزادی؟؟؟
این چیزهایی که هرروز از وقتی بدنیا میایم و تو گوشمون اذان میگن، با تمام زندگیمون گره خورده اگه صلب آزادی نیست پس چیه؟
کجای دنیا پلیس حق داره از شما بپرسه با پسری که اومدی بیرون چه نسبتی باهات داره؟ یا مثلا در خونه ات رو بشکنه بیاد تو ببینه تو با کی رو تختت خوابیدی ؟ پلیسی که امروز کسی وجود نداره که از عمق کثافت کاریها و تجاوزها و تعرضهایی که خودش به زندگی زنها و مردها میکنه خبر نداشته باشه؟
چرا من باید تو دفترچه کنکورم بنویسم مذهبم چیه؟ وتکلیف کسایی که اصلا نمیخوان مذهبی داشته باشند چیه؟مگه آدمها باید به خاطر مذهبشون حق تحصیل داشته باشند یا نه؟
لابد اینهم اگه بفهمن من گفتم منم میرم جزو لیست بلند بالای اعدامها و سنگسارها
اون خبرنگار خارجی که میاد و میگه زنها و جوونا تو ایران مشکلی ندارن نهایتا میذارم پای اینکه کوره .اما خیلی وقاحت میخواد که یکی تو ایران زندگی کنه و مثلا تحصیلکرده ومثلا فعال حقوق زنان باشه بعد بره اونطرف دنیا به مثلا نمایندگی زنان ایران و در کمال پر رویی بگه اسلام منافاتی با حقوق بشر نداره
من توپم پره خیلی پر تر از اینها .هرجایی که بتونم مینویسم و میگم زنهای ایران از این حجاب و هر کثافت دیگه ای که اسلام و این حکومت میخواد به پای ما زنجیر کنه حالمون بهم میخوره و خسته از بس مدام نگذاشتند اونجوری باشیم که خودمون میخواهیم . ما همین الانم هرجوری بخوایم هستیم، اما راحت نیستیم با دلهره و اضطراب
اگه این و چاپ کردین بازم براتون مینویسم
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

نه روسری، نه توسری



نه روسری، نه توسری
هشت مارس امسال روز نه به حجاب خواهد بود

مهناز ماسوری

به هشت مارس روز جهانی زن نزدیک می شویم. می رویم تا در کنار زنان و مردان جسوری که بی مهابا از حقوق برابر زنان دفاع می کنند، این روز را گرامی بداریم. هر سال همین زمان وقتی ما به هشت مارس نزدیک می شویم، خاطره ای دور، در من زنده می شود و روزها با من زندگی می کند. خاطره هشت مارس پنجاه و هشت. حتمآ تعدادی از شما خواننده گان این سطور، در تظاهراتها و مراسمهای هشت مارس پنجاه وهشت بودید و خاطره های بسیار دارید

من اولین باری که شعار "یا روسری یا توسری" را شنیدم در این مراسم بود. جریان از این قرار بود که زنان و دخترانی که پا به پای مردان همرزم خود در انقلاب شرکت کرده بود، تصمیم گرفته بودند که در محوطه دانشگاه شهر ما مراسمی بزرگ را برگزار کنند و بر حقوق برابر و جهانشمول زنان تاکید کنند. دانشگاه شهر ما، پادگان بزرگ ارتش بود که در مرکز شهر قرار داشت. من به همراهی چند تن از دوستان راهی دانشگاه شدیم. قرار بود همه ساعت دو بعدازظهر در محوطه دانشگاه اجتماع کنند. به نزدیکهای دانشگاه که رسیدم، اضطراب و تشویش وجودم را گرفت. جمعیتی جلوی درب ورودی دانشگاه اجتماع کرده بودند و عده ای هم از کنار این اجتماع رد می شدند و وارد دانشگاه می شدند. ما به اجتماع جلوی درب دانشگاه نزدیک شدیم. شنیدیم که حزب الله شهر تهدید کرده است که مراسم هشت مارس را به خاک و خون، خواهند کشید. تشویش و نگرانی درونیم افزون شد اما اهمیتی ندادم و در گفتگوی کوتاهی با همراهانم تصمیم گرفتیم که وارد محوطه دانشگاه شویم

لحظه به لحظه به جمعیت شرکت کننده در مراسم افزود می شد. با سربلندی و غرور شروع به سرود خواندن کردیم. بعد از چندی بلندگوها، آماده شد. به محض اینکه مراسم شروع شد، باران سنگ بر سر و روی ما باریدن گرفت. انگاری از آسمان دانشگاه، سنگ می بارید. به ناگاه فریادی بلند شد، حزب اللهی ها حمله کردند. اجتماع به هم خورد. به طرف درب دانشگاه دویدیم اما با گله حزب الله مواجه شدیم که با چماق و زنجیر و سنگ ها به طرف ما می آمدند و شعار می دادند، " یا روسری یا توسری، مرگ بر کمونیست". جمعیت ازهم پاشید، من از همراهانم جدا افتادم. مادرانی که در مراسم بودند، تلاش کردند که ما را از محوطه دانشگاه خارج کنند. من به همراه یکی از زنان از دانشگاه خارج شدم. در حین خروج کتک زیادی از دست حزب اللهی ها خوردم. مادر همراهم با تلاش مرا از چنگال این وحشیان نجات داد. این مادر عزیز، مرا به خانه خود برد. بعد از چندی خبر گرفتیم که در شهر بگیر بگیر است. صدها نفر روانه بیمارستان شده اند. صدها نفر بازداشت شده اند. و درگیری در حوالی دانشگاه هنوز ادامه دارد. تصمیم گرفتم که از خانه زن مهربان خارج شوم و خودم را به خانه خودمان برسانم. نگران مادرم بودم. خبر نداشت که من به تظاهرات آمده ام. فکرکردم اگر این اخبار بشنود و من خانه نباشم حتمآ شک می کند و قشقرق به پا می شود. آمدم که بیایم بیرون، رهگذری گفت هر جوانی که کفش ورزشی به پا داشته باشد، دستگیرش می کنند. دوباره رفتم تو، زن مهربان برایم یک کفش معمولی و یک چادر سیاه تهیه کرد. با ترس و لرز پا به خیابان گذاشتم. صدای آژیر آمبولانسها و رفت و آمد ماشین های پاسدارن، شهر را فرا گفته بود. شهر حالت روزهای انقلاب را به خودش گرفته بود. بعد از چند خیابان موفق شدم یک تاکسی گیر بیاورم. راننده تاکسی از حمله حزب الله به مراسم حرف می زد و می گفت که دیده صف اول حمله کننده گان حزب الله بوده و صف دوم سپاه پاسداران. می گفت خیلیها را با اتوبوس و مینی بوس به خارج از شهر بردند و در خارج شهر آنها را رها کرده اند. به خانه رسیدم. خوشبختانه کسی خانه نبود در گوشه ای نشستم ودر اعماق افکارم، فرو رفتم

حدود 26 سال از این خاطره می گذرد. در آن روزها ما برای حق برابر، برای زندگی آزاد، برای حقوق انسانی امان، فریاد زدیم و در مقابل ارتجاع اسلامی مقاومت کردیم. به حجاب نه گفتیم و تا به امروز بر این نه خود پافشاری می کنیم. حجاب سمبل ارتجاع اسلامی است. باید آنرا به ذباله دان تاریخ ریخت. باید در مراسمهای هشت مارس امسال جشن حجاب سوزان به راه انداخت. باید با رقص و هلهله حجاب ها را به دور ریخت و به حجاب اجباری نه گفت. حجاب اسحله موثر آپارتاید جنسی است. باید به حجاب نه گفت تا بتوانی آپارتاید جنسی را به عقب برانی. جنبش برابری طلبانه زنانه باید به کلیت رژیم اسلامی نه بگوید. باید به همه سیستم ضد زن و ضد انسان این رژیم نه گفت. باید به ستم به زن در هر شکلی نه گفت

یکبار دیگر در هشت مارس 2007 همپیمان خواهیم شد که تا محو ستم به زن، به مبارزه خود ادامه دهیم. همپیمان خواهیم شد و دست در دست شعار آزادی و برابری را فریاد خواهیم کرد

زنده باد هشت مارس
زنده باد جنبش برابری طلبانه زنان ایران



شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

نسبت یعنی چه؟؟؟

نسبت یعنی چه؟؟؟
نغمه کوشا - اصفهان

توی ایستگاه اتوبوس منتظر اتوبوسی که به مسیرم بخورد نشسته بودم ، پسری تقریبا" همسن خودم کنارم نشست و بعد از تقریباچند دقیقه پلیسی آمد و از اینکه آیا نسبتی با هم داریم یا نه پرسید، (همانطور که میدانید نسبت یعنی آیا ما 2 نفر با هم فامیل هستیم ، نامزدهستیم و یا اینکه این نسبتها را نداریم و در نتیجه باید بازجویی شده وجواب پس بدهیم) و چون نسبتی نداشتیم به نزدیکترین کیوسک نیروی انتظامی منتقل شدیم . من بیرون منتظر بودم و اون پسر داشت به مأمورین جواب میداد ، بعد از اون نوبت من بود، هم ترسیده بودم و هم به این فکر می کردم که چقدر این برخورد زننده و تحقیرآمیزاست و توهین به دو نفر که فقط دارند با هم صحبت می کنند . سربازی که بیرون مراقب من بود سوالهایی پرسید که چی شده و ... و از من خواست که هر چیزی که به من میگن ، من در مقابل جوابی ندهم و بگم چشم (یعنی هر توهینی که به شما کردند درست است و اگر حرفی بزنی و از رفتارت دفاع کنی به ضررخود شما تمام می شود). این پروسه با گشتن کیف (که باز هم مشخص نیست به چه حقی وسایل شخصی را بازرسی می کنند)و گرفتن تعهد و کلی تحقیر و توهین وتهدید مثل: ما می توانیم شما را به فلان شکنجه گاه بفرستیم و اونجا کارتون تمام و... تمام شد .اینکه آن ارتباط کوتاه ادامه داشت یا نه بماند
این اتفاق در ایران در هر شهری و برای هر جوانی می افتد و من این را تجاوز به حریم شخصی آدمها می دانم و دخالت در شخصی ترین مسئله ی هر انسان که هیچ کس حق دخالت و تصمیم گیری در آن را ندارد چه برسد به تهدید و توهین کردن و بازجویی شدن
شما چه نظری دارید؟

شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم

آیا جنسیت نیز دستاویز جامعه است؟

آیا جنسیت نیز دستاویز جامعه است؟
دریا کیانی

اولین سوالی که وقتی یک نوزاد به دنیا می آید این است که پسر است یا دختر؟ این سوال کنجکاوانه و به ظاهر قشنگ خودآغازی است برای آن نوزاد تا هرگز جنسیتش را فراموش نکند
از همان روزهای اول این تقسیم بندی را در ذهن کوچکمان پرورش می دهند که تو به عنوان یک دختر باید صورتی بپوشی و آبی رنگ تو نیست. درحالی که آبی و صورتی هر دو رنگهای زیبایی هستند. آنها نیز قربانی تقسیمات جنسی بشری شده اند. پسر کوچکم حاضر نیست هیچ کدام از وسایل مدرسه اش صورتی باشد. در حالی این رنگ را دوست دارد به شدت از آن اجتناب می کند. بازی فرق بین دختر وپسر از همان روزها کودکی و در مدرسه به کودکان آموزش داده می شود. بارها این جمله را شنیده ایم که " مرد که گریه نمی کنه " . یا " چرا مثل دخترها، گریه می کنی ؟ " حتی ما را از کودکی در قالبی که برایمان ساخته اند می گذارند که تا حتی نتوانیم احساسات خودمان را آن طور که می خواهیم بیان کنیم. چون پسر هستی حق گریه و ابراز احساسات خودت را نخواهی داشت. یعنی به پسرها از همان روزها اول آموزش داده می شود که چون مرد هستند باید مردانه و خشن رشد کنند واحساسات در زندگی آنها رنگ کمتری باید داشته باشد. تمام بازیهای خشن را برای پسرها مناسب می بینند. در مقابل دخترها باید با رنگ وصورتی و عروسک بازی وخاله بازی !!! بزرگ شوند. به آنها از همان کودکی تفهیم می شود که دختر هستند و این جنسیت چیزی نیست که فراموش شود. و باید در تمام لحظه لحظه زندگی آن را مد نظر داشته باشند. کلا کودکان به نوعی پرورش می یابند که باید احساساتشان با جنسیتشان مطابقت دهند. در غیر این صورت یک ناهنجاری شخصیتی به حساب می آید. از همان کودکی دختران را برای آشپزی و اینکه خانه داری جزو وظایفشان است، پرورش داده می شوند. و این چیزی است که آنها رادر جامعه و آینده شان به عنوان یک زن موفق نشان می دهد. و در کنارآن به پسران آموزش داده می شود که کدام زن با کدام خصوصیت مورد قبول و درست پرورش یافته است. و قابل استفاده برای مردان می باشد
از هما ن روزهای اول کارهای مردانه و زنانه به قدری طبقه بندی شده که حضور یک زن در یک کارکاملا مردانه به نظر غیر معمول و یا زیاده روی است
این تفاوت جنسی که ازهمان بدو تولد در خانه ، مدرسه و جامعه به ما تزریق می شود بقدری قوی و موثر است که هرگز نقش آن را در زندگی خود نمی توانیم فراموش کنیم. در کنار آن مذهب نقش کاتا لیزور را بازی می کند و جامعه مذهبی و اسلامی با شدت بیشتری جنسیت را دست آویزاهداف خود قرارمی دهد. و از آن به عنوان یک حربه برای زنجیر کشیدن زنان و استثمارآنها استفاده می کنند. به نوعی که در اکثر این جامعه ها حتی درکانون خانواده ها شاهد بی عدالتیها و آزار زنان به خاطر جنست آنها هستیم. و حتی آشکارا در قوانین حقوق زن را نصف مرد محسوب می شود
آنچه که واقعیت دارد این است که سیستمی که در جهان وجود دارد به نوعی از این تقسیم بهره می برد. پس همیشه درحفظ و پررنگ کردن آن به روشهای مختلف تلاش می کند. ولی در ورای تمام اینها آیا واقعا هیچ احتیاجی هست که ما جنسیت را دائم مد نظر داشته و تمام سیر زندگی خود را همیشه در چهار چوبی که به ما تحمیل می شود قرار دهیم. و یا در غیر این صورت همیشه به عنوان یک انسان غیر نرمال نگاه جامعه را به خود خواهیم داشت؟؟
شما چه نظری دارید؟

شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم

Wednesday, January 17, 2007

تاریخچه 8 مارس

تاریخچه 8 مارس/ روز جهانی زن
تاریخچه هشتم مارس به سالهای میانی قرن نوزدهم بر می گردد. در هشتم مارس 1857، زنان کارگر پارچه باف در آمریکا به مبارزه برخاستند. شرایط کار و زیست کارگران زن وحشتناک بود: ساعات کار طولانی و کشنده، استثمار شدید، دستمزد اندک و محرومیت از هر گونه امکانات رفاهی. بعلاوه آنها بار نگهداری و بزرگ کردن فرزندان و کار بردگی خانگی در خدمت همسر و مردان خانواده را هم بدوش می کشیدند. پس به خیابانها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط کار شدند. این مبارزه، نقطه عطفی در تاریخ مبارزه زنان و کارگران در گوشه ای از دنیا بود. 8 مارس 1857، مقاومت زنانی را بازتاب می داد که با حرکت پرشتاب سرمایه داری به عرصه تولید و بردگی مزدی کشیده می شدند

این مبارزه در ذهن زنان آزادیخواه در آمریکا حک شد. سالها بعد، در دوره ای که مبارزات زنان برای تامین حقوق سیاسی و اجتماعی اوج گرفته بود، بمناسبت پنجاهمین سالگرد هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند. سال 1907 بود، و جنبش کارگری و سوسیالیستی در آن دوران، به یک پدیده متحد بین المللی تبدیل گشته بود. زنان کارگر و روشنفکران انقلابی بسیاری در صفوف این جنبش مبارزه می کردند. در این میان، پیشگامانی بودند که بدرستی بر ضرورت مبارزه مشخص علیه ستم جنسی و مبارزه برای برابری اجتماعی و اقتصادی و سیاسی زن و مرد، انگشت گذاشتند. آنها مبارزه می کردند تا نشان دهند که این امر جزئی لاینفک، مهم و غیر قابل چشم پوشی از مبارزه برای رهایی همه استثمارشدگان دنیاست. آنها بدرستی معتقد بودند که این مبارزه ، تاخیر بردار نیست. پایه و پشتوانه تلاش آن پیشگامان، مبارزات در حال گسترش توده زنان در آمریکا و اروپا بود که مسئله زنان را بمثابه یک مسئله حاد در دستور کار مطرح می گذاشت

ایده انتخاب روزی از سال بعنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار "حق رای برای زنان" مطرح شد. این شعار خصلتی فراگیر داشت و توده وسیع زنان را از اقشار و طبقات مختلف در بر می گرفت. زنان در پشت این شعار، برسمیت شناساندن هویت اجتماعی و انسانی خویش را جستجو می کردند، واقعیتی که در نظامهای طبقاتی مردسالار برای قرنها نادیده گرفته می شد. دو هزار زن تظاهر کننده در 23 فوریه 1909 پیشنهاد کردند که هر سال در روز یکشنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا بمناسبت «روز زن» برگزار شود

در سال 1910، "دومین کنفرانس زنان سوسیالیست" که"کلارا زتکین" از رهبران آن بود، به مسئله تعیین "روز بین المللی زن" پرداخت. باید روزی انتخاب می شد که بحد کافی شاخص مبارزات زنان بوده و نمونه شاخصی بر جای گذاشته باشد. زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز "اول ماه مه" را پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه مه، جایگاه و مفهومی داشت که می توانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد. زنان سوسیالیست آلمان، روز 19 مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی مردم در سال 1848 علیه رژیم پادشاهی پروس بود که به عقب نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید. "دومین کنفرانس زنان سوسیالیست" تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را 19 مارس 1911 تعیین کرد. تصمیم گیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به بعد موکول شد

بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن» ، "انترناسیونال دوم" (تشکیلات بین المللی احزاب سوسیالیست و جنبشهای کارگری در آن دوره) از این تصمیم حمایت کرد، و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را برسمیت شناخت. برای اینکه «روز جهانی زن» ، مورد شناسایی و قبول عموم قرار گیرد، نیاز به زمان بیشتر و مبارزه ای پیگیرانه تر بود
19 مارس 1911 فرا رسید. خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش قدرتمند زنان بلرزه در آمد. تعداد زنان تظاهر کننده در اتریش به 30 هزار نفر می رسید. « روز جهانی زن» نظام استثمارگر را به مصاف طلبید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله برده، به ضرب و شتم زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند. از همان نخستین مراسم « روز جهانی زن» روشن شد که سازشی در کار نیست

سال 1913 "دبیرخانه بین المللی زنان" (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر نساجی در آمریکا، بعنوان «روز جهانی زن» انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش آگاه و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «8 مارس» را بشکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند

در سال 1914، دولتهای سرمایه داری دنیا را به کام جنگ جهانی اول کشاندند. در همه کشورهای اروپایی، حکومتها مردم را به کشتار انسانها در کشورهای رقیب فرا می خواندند. جنگ، بر جنبش زنان و مسائل و شعارهای پیش پای این جنبش کاملا تاثیر گذاشت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات 8 مارس 1915 و 1916 را تحت شعار مرکزی "علیه جنگ" برگزار کنند. سیاست آنها باز داشتن مردم از شرکت در جنگی بود که فقط منافع دولتها را تامین می کرد. در کشورهای درگیر جنگ، اقشار و طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند. جنبش زنان نیز از تحولات عمومی و جهت گیریهای گوناگون سیاسی بر کنار نبود و نمی توانست باشد، چرا که این جنبش از دل همان جوامع و تضادهایش سر بلند کرده بود و از فضای سیاسی حاکم، جدا نبود. انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد

ستاره هشتم مارس بار دیگر در سال 1917 درخشیدن گرفت. تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد روسیه علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانک آغازین انقلاب بود. کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند. 8 مارس 1917 به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد. با پیروزی انقلاب اکتبر، زنان روسیه گامهای مهمی در راه کسب حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خویش و رفع تبعیضات و ستمهای جنسی خود کشورهای دیگربه پیش برداشتند

سال 1921، "کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی" در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز 8 مارس بعنوان «روز جهانی زن» بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته هایشان فرا خواند این مناسبت انسانی تا به امروز ادامه داشته است













پیش به سوی 8 مارس اینچنینی ، بی حجاب وبدون جداسازی جنسی


جشن آدم برفی ها / مریوان




شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم


لحظه داوري درباره زنان ومردان براساس معيارهاي يکسان فرا رسيده است

لحظه داوري درباره زنان ومردان براساس معيارهاي يکسان فرا رسيده است
صفورا-از؟
حال آنکه ارزش کار اجتماعي وارزشهاي شخصيتي زن،به عنوان يک انسان، يک شهروند،يک متفکر وشخصيت مستقل است که براي اواعتبار اجتماعي به همراه مي آورد ونه فضائل سنتي-اخلاقي وي. بر اساس آنچه طبيعت ز ن به آن نياز دارد،تمامي چيزي که جوهر اصلي ديدگاهاي اوراتشکيل مي دهد درواقع به راه انتخابي خود رفتن ،ودوش به دوش مردان کار ودر نتيجه توليد کردن ودست زدن به مبارزه درراه يک هدف انساني-جهاني مي باشد وهمزمان با همه ي اينها انتخاب شيوه زندگي خصوصي به عنوان يک زن بر اساس خواسته هاو تمايلات خويش است که شکل زن را از يک موجود برده،خانه دار يا وسيله اي براي رفع نيازهاي جنسي مرد خارج کرده وبه عنوان يک انسان ويک شخصيت مستقل به جامعه معرفي ميکندو نه تنها به عنوان يک زن. در اين زمان اهميت اين مسئله که زنان چه نقش مهمي ميتوانند در مبارزات سياسي داشته باشندمطلقاً شناخته نشده است. زناني که درراه کسب استقلال خود گام بر مي دارند وزناني که ما آنان را زناني ضعيف ودر سايه حکم مردان قرار نميدهيم بلکه آنها را انسانهايي با شخصيتهاي مستقل وتصويري ازيک زن نوين درجامعه امروز قرار خواهيم داد. زنان نويني که انظباط دروني را به جاي احساساتي بودن،توانايي شناخت آزادي و استقلال خويش را به جاي جان نثاري و اطاعت محض از اراده فردي ديگر،تثبيت فرديت خويش به جاي آن تلاش معصومانه وساده دلانه در به خود جذب کردن تصويربيگانه معشوق ودر پي آن بازتابي از آن شدن و بالا خره در زندگي نقش هماهنگ قائل شدن براي تجارب عشقي را در مقابل وزنان در حکم سايه مردزندگي کن قرار خواهيم داد تا انساني با شخصيت واقعي خود خلق شود. زنان نوين هرگز سعي در پنهان کردن تجارب عشقي خود نخواهند داشت وهرگز اجازه نخواهند دادکه احساساتشان از قبيل شاديها وناراحتيهاي حاصل از عشق بر زندگي حاکم شود حال آنکه بقيه زندگي خود را صرف خلاقيت ،عمل ،تفکرومبارزه خواهند نمود و عشق،ازدواج وخانواده را هماهنگ با اين موضوعات قرار خواهند داد. اين زنان رها شده خواه هنرپيشه باشند يا دانشمند احساسات رابر زندگي خود حاکم نمي کنند وحتي آنها را تنها در خدمت يک مرد وبه صورت عشق مطلق نسبت به اونيز قرار نميدهند . زندگي آنها در کار ،پرورش استعدادهاي فردي ،و شناخت از خود ،يعني شناخت از تمامي موجوديت خود مرکزيت مي يابد .حال آنکه زن نوين احساس مالکيت بر معشوق ندارد ،طالب آزادي احساس خود است و چگونگي تعميم آنرا به ساير بخشهاي زندگي خود فرا ميگيرد. به عنوان مثال يکي از ويژگيهاي رفتاري چنين زناني را مي توان درمقابل رقيب عشقشان مشاهده کرد،زن نوين به جاي آن حالتهاي خصمانه و تهاجمي نسبت به رقيب و بد نام کردن او ،داراي رفتاري محترمانه نسبت به وي مي باشد. در نظر زن نوين همواره انسانيت نسبت به حسادت ارجحيت دارد و بدين گونه روبط متقابل انساني چهره اي جديد به خود مي گيرد . زن بيش از هر چيز ويا حتي منحصراً پي مي بردبه اينکه ديگر يک وسيله جنسي براي برآوردن نيازهاي جنسي مرد نيست .او طالب اين است که به مثابه يک انسان و يک شخصيت مستقل به شمار مي آيدو نه چندان به عنوان يک زن . زنان نوين براي به سرانجام رسانيدن اهدافشان احتياجي به محرکهايي از قبيل برده مرد بودن وخانه داري کردن که به مفهوم سننتي آن مستلزم دارا بودن يک سلسله ويژگيهاي خاص فرهنگي - اجتماعي زن است و بالاجبار اورا به انساني منفعل ،و بنابرين عاري از هرگونه شخصيتي تبديل ميکند- ندارند. زنان نوين به مثابه يک انسان که عليه هرگونه بردگي واستثماربه پامي خيزدومبارزه ميکند.انساني آگاه که خواهان کسب حقوق برابر براي همه بوده وخود نيز به طبقه ي کارگر تعلق دارد
*آزادي زن تنها در قبال پيروزي نظام نوين اجتماعي ،اقتصادي،سیاسی به دست مي آيد*
شما چه نظری دارید؟

شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم8march.hejabno@gmail.com

زنان چالشها، دغدغه ها

زنان چالشها، دغدغه ها
مینا امانی - اصفهان
ساکت نشسته است. تنها خانم شرکت کننده در جلسه نیست. در عین اینکه حواسش به تمام حرفهایی که رد وبدل میشود هست،پاهایش را جابه جا میکند. آقای
x
در حال صحبت است ودیگران نظرهای خود را اعلام میکنند. خودکارش دائم در حال حرکت است. از خطوط نا مفهوم گرفته تا نت برداری گفتگوها. آقای
x
در ادامه ی صحبتهایش به جمله هایی از کتابی استناد میکند و از دیگران میخواهد در صورت مطالعه این کتاب وارد بحث شوند. به یاد می آورد،دو ماه پیش کتاب مورد بحث را سه بار مطالعه کرده بود وبه نظر خودش کاملا"بر کتاب مسلط بوده. اما حالا ... ترجیح میدهد سکوت کند. سکوت ... آقای
Y
ابراز علاقه کرده ومجددا" روند قبلی ادامه می یابد. به صحبتهای آقای
Y
گوش میکند. با خود فکر میکند بیشتر برداشتهای
Y
شخصی است نه نظریات نویسنده. اما باز هم سکوت. نفر بعدی... بعدی وبعدی ....در نهایت اگر نظری ازاو خواسته شود،یا کسی مستقیم دعوت به صحبتش بکند،سخنان یکی از دیگران را تائید ویا کامل تر میداند. برای یک یا دونفرو یک یا دو بار نیست که این اتفاق می افتد. واقعیت این است که با کمی دقت به بحثها و صحبتهای جمعی که در اطرافمان(با موضوعهای متفاوت) میگذرد، در می یابیم که تقریبا" اغلب زنان شرکت کننده در یک بحث و یا حاضر در صحبتهای جمعی ، ترجیح میدهند به اظهار نظر درباره ی دیدگاهها و عقاید دیگران بپردازند ویا اینکه دنباله رو یکی از منظرها باشند، تا اینکه خود شخصا" دارای نقطه نظری مستقل و جدا از بقیه باشند. حتی در خانمهایی که میزان شرکت وتاثیر گذاری آنها در بحث هم از درصد بالایی برخوردار است ،این خصوصیت قابل مشاهده است. ] لازم به ذکر است که صحبت ازاکثریت است نه مطلق [ ُ از آنجا که هیچ رفتار و عکس العمل جمعی در طول تاریخ بدون پیش زمینه های مادی ، خواسته یا نا خواسته بوجود نیامده ، در هر مرحله ای میتوان ریشه های تاریخی و اجتماعی این رفتارهای زنان را یادگار به جا مانده از نظامهای فرهنگی وتفکرات مرد سالارانه ی حاکم بر جوامع دانست که هنوزهم هر چند نه به شدت گذشته اما با مظاهر جدید پا بر جاست. و هنگامیکه سخن از جمعی است با عقایدی مرتجع وفرهنگی بر گرفته از سنت ، خرافات ومذهب،قطعا" این تفکر را بیشترو مستقیم تر حاکم بر جامعه میتوان یافت.] برا ی پرداختن به همه جوانب وبرسی شرایط می بایست یک کنکاش وجستجوی علمی و عمیق در مسیر پیموده شده ی تاریخ این کشور بایست داشت. که احتیاج به بحثهای طولانی تر وعمیق تر دارد. این بحث مقدمه ای برای شروع و اشاره به کلیات طی شده است،تا در بحثهای بعدی به صورت جزئی ومرحله مرحله پیش برویم.[ این فرهنگ که علاوه بر مرد سالار بودن، بد تر ازآن زن ستیز هم هست تا جائی اعمال میشود که خود جنس زن در جهت کاملا" متضاد منافع خود عمل کرده وبر ضد ماهیت خود و مدافع نطام مرد سالار عمل میکند. حتی در موقعیتها وفضاهائی که شاهد نقش فعال زنان هستیم باز به دلیل وجود داشتن ذهنیت وابستگی به مرد در پس زمینه فرهنگ ،زنان در حیطه ی عمل کار را به مردان سپرده وبه بهانه هائی( که از سنت به ارث برده اند ) همانند قدرت بدنی ، شرایط وموقعیت برتر در جامعه به دلیل آزادی عمل بیشتر و ... به توجیه ضعف خود پرداخته وبه نوعی میتوان گفت کوتاه می آیند. همیشه حکومتهای ارتجاعی سعی در نگاه داشتن زنان در قالبها وچهارچوبهای کلیشه ای زنانه و ارائه ی مدلهایی عقب مانده میزنند. ]چه در سلطنتی مرتجع و چه در یک جمهوری مرتجع [ قطعا" آنچه که در این جوامع بدان توجهی نمیشود حقوق زن به عنوان یک انسان است، نه یک جنس درجه ی دو یا پائین تر از مرد. اما بالعکس در چنین جامعه ای خرافات تا جائی پیش میرود که زن طفیلی مرد وخلق شده برای آرامش او تلقی میگردد. در چنین حکومتی که هیچ تعریف مستقلی از زن به عنوان یک عضو از جامعه وجود ندارد ودر چهارچوبهائی تحت تملک مردان ( خواه پدر، عمو، دائی و . . . خواه همسر) موجودیت یک زن قابل تعریف است، برداشتهائی که از زن میشود برده ای است که با پرداخت بهائی میتوان صاحب آن شد و او را وسیله ای دانست برای رفع احتیاجات شکم و زیر شکم مردان. حال جای تعجبی ندارد که حتی با ارائه ی رو بناهای جدید از فعالیتهای زنان در عرصه های اجتماعی ،سیاسی و . . . با نقابهائی از جنس دروغ،هنوز هم اکثر زنان جامعه قادر به ارائه ی شخصیتی مستقل از خود نبوده وبه دنبال موضعی هستند که یا پشتیبانی اش کنند یا همراهی اش. اگر بخواهیم در مورد نظامی که در حال حاضر بر جامعه حکومت میکند صحبت کنیم میتوان گفت این نظام درهمان ابتدای امر هر گونه حرکت آزادیخواه وبرابری طلب زنان را در نطفه خفه کرد. قطعا"چنین جامعه ای دست به ارائه ی الگوهایی چاره ناپذیر برای زنانش میزند ،که یا دخترانی هستند از جنس عفاف که حجب وحیا نباید اجازه ی حرف بروی حرف پدر زدن بدهد ویا همسرانی که هیچگاه نباید از همسرانشان سر پیچی کنند، حتی در مقابل ظلم و اجحافی هم که در حقشان میشود اعتراضی نداشته باشند چرا که به ضرر مصالح خانواده بوده و باعث متلاشی شدن پایه های یک خانواده ی اسلامی میشود ! وچه توجیه وبهانه ای بهتر از خرافه ودست و پاگیری به اسم مذهب وسنت! تا هر چه بیشتر زنان باپشتوانه ی سنتی این کشور در مسیر دلخواه حکومت به سمت نفی ماهیت خویش پیش بروند. یکی از نمودهای رفتاری این خصوصیت را می توان در مسئله ی تامین اقتصادی یک زندگی مشترک دید. که طبق قوانین ارتجاعی این مکتب به عهده ی مرد است . حتی در اغلب خانواده های متفکر هم این قالب را پذیرفته اند ،چه رسد به عوام مردم. یک افسار دائمی و وابستگی ای همیشگی . وبراستی که حکومت برای تحریف زنان ایرانی دست بروی کلیدی ترین نیاز یک فرد و در مقیاس بزرگتر جامعه میگذارد :اقتصاد. تعریف زن تحت انقیاد مرد در نظامی مرد سالار و زن ستیز، برای هر کانالی در جهت استقلال اقتصادی زنان سدی بزرگ و محکم محسوب میشود. و قطعا" بهترین راه کوتاه کردن دست زنان از هرگونه فعالیت اقتصادی و مشاغل اجتماعی است وچه بهانه ای بهتر از گرایش به سمت خانه و خانواده وسوق به خانه داری و دوباره و همیشه وهمواره چه گریز گاهی و استنادی فریب کارانه تر از سنت ومذهب . تا آنجا که سخنان فراوان نقل شود ازپیشوایان دینی در ثوابهای بیکران کار زنان در منزل ، اطاعت از همسر ، سکوت ، رضا و ... . مراقبت زنان از فرزندانشان و اشتغال به خانه داری برای زنان به عنوان وظیفه معرفی شده و تلقین وتزریق می شود تا هرگونه زمانی برای اندیشیدن و فعالیت از آنها سلب گردد . ورود رشته های درسی جدید ازجمله خانه داری و آشپزی و شیرینی پزی و ... راهم میتوان در دنباله این برنامه ریزیها دید . زیرا همان طور که می دانیم همیشه حکومتها از آموزش وپرورش به عنوان بهترین دریچه های نفوذ خود بر نسل جوان جامعه استفاده کرده اند. نکته ی دیگری که در این راستا میتوان به آن اشاره کرد حذف برنامه های کنترل جمعیت و تنظیم خانواده به بهانه ی مغایرت بااصول دینی می باشد. در کنار دیگر نتایج مخرب و ویرانگراجتماعی واقتصادی این حذف توسط دولت ایران در اوایل د هه ی 60 ، تبلیغ تعدد فرزندان و تشویق وحتی در نظر گرفتن پاداش و مزایا برای خانواده هایی با شمار فرزندان زیاد نقض آشکار حقوق زنان بود. تبلیغات گسترده واشاعات فراوان حکومت جمهوری اسلامی ایران به محض شکل گیری نهادهای مختلف اجتماعی ، فرهنگی و اسلامی اش وپس از استحکام و ثبات پایه های آن در جامعه به صورتی فراگیر آغاز میگردد و برای ایجاد فرهنگ دلخواه خود روی به اعمال زور و تزریق در تفکرات عامه می آورد . از طریق نهادهایی همچون سپاه پاسداران ، جهاد سازندگی ، بسبیج ، امر به معروف و نهی از منکر و... . سلب پیش پا افتاده ترین آزادی ها از اولین حرکت های صورت گرفته بود که ناشی از توتالیزم بر جامعه بود. اعمال نظر حکومت بر نحوه ی لباس پوشیدن، سبک آرایش و پیرایش زنان و سرکوب هرگونه مخالفت ، اعم از مخالفت های زنان عامه برای دستیابی به حقوقی ابتدایی و چه حرکت های عمیق انقلابی و آزادی خواه . جوخفقان آوراواخردهه ی 50 واوایل 60 هر گونه فعالیت گروههای سیاسی و اجتماعی زنان در مسیر برابری طلبی را خاموش میکرد.و باقیمانده ی مبارزین یا سر خوردگانی می شدند محکوم به اطاعت و یا آسیب دیدگانی که به مبارزه در خارج یا داخل و به صورت علنی یا مخفی ادامه می دادند، که در هر صورت شامل این اعمال عدم استقلال بوده اند. تنها ابعاد شغلی که دراین دوران به زنان اجازه ی فعالیت داده می شد، آنهم با قالبهای اسلامی مشاغلی بودند: همانند پرستاری، معلمی، منشی ادارات، تایپیست و... که البته این کانالها ازطرف حکومت صرفا" به منظور رفع نیازها ئی که و جود داشتند ایجاد گردید. که اندیشیدن به حقوق وبرابری زنان نه تنها مشغولیت و هدف این حکومت نبوده بلکه در جهت ضد آن هم عمل میکرده است. و شروع جنگ ایران وعراق باز هم بهانه ای و فرصتی بود برای ادامه ی حرکتهای قبل. که همیشه وهمیشه حکومتها از اتفاقها ورویدادهای جامعه وبزرگ و در ارجحیت جلوه دادن آنها برای انحراف مسیر فکر مردم ومشغولیت موقتی بهترین استفاده ها را میکنند. ودر سمتی دیگر پنهانی ودر زیر ساخت این جنگ ، سرکوب عناصرآگاه وارائه ی الگوهای کلیشه ای اسلامی برای زنان:فعالیت در پشت جبهه وخدمات رسانی به سربازان. بادست گذاشتن بروی آرمانهایی کذائی و نوستالوژیای وطن. در سالهای اولیه ی پس از جنگ شاهد پا به عرصه گذاشتن نسل جوانی از زنان هستیم، (شاید بتوان گفت متولدین 55 تا 65 ) که منافذ جدیدی بودند بروی اتمسفر خفقان آور جامعه. نسل جدیدی که درعصر هجوم ماهواره و کامپیوتر و اینترنت دیگر نمی توان به سادگی راههای ارتباطش را با اروپا وغرب و الگوهای برون مرزی قطع کرد. نسلی سرکش ویاغی که دیگرالگوهای ارتجاعی واجباری را در هیچ بعدی پذیرا نبود و خواستار شرایط وامکاناتی در حداقل به همان اندازه بود که در نقاط دیگر میدید . نسلی که سرکوبی دهه ی 50 و60 را لمس نکرده بود و قالبهای کلیشه ای باعث ارضاء او نمی شدند.علاوه براین قصد، مطرح کردن زن ایرانی را در جهان دارد ،بصورت مستقل . استقلال در همه ی ابعاد . دیگر طرحهای فراگیر انواع گلسازیها ، گلدوزیها وعروسک سازی و ... (در جای خود این هنرها ارزشمندند) در خانه های قرآن و کانونهای فرهنگی اسلامی این نسل تشنه ی علم را قانع نمیکرد. این نسل نمی پذیرفت که تحصیلات برای زنان ضرورتی ندارد .قبول نمیکرد رشته ی ریاضی به درد زنان نمیخورد و .... . . حال دیگر توجیهات ابلهانه ای چون احساساتی بودن زنان نمیتوانست آنها را از شغل قضاوت دور نگاه دارد. و... . پس به ناچار حکومت به سراغ دریچه های دیگری میرود تا سر پوشی بگذارد روی درزها وروزنه ها ی ایجاد شده بر محیط اتمسفر خفقان آور جامعه. تا بتواند این هیجانات وآشوبها را در جهت دلخواه خود هدایت وکنترل کند. . . . ده ی70 ... روی کار آمدن گروههایی با نقابهایی چون اصلاح طلبی، مردم سالاری دینی و ... . حرکتهایی در این مسیر و ازاین جنس .اصلاح آنچه هست نه نفی و انکار. تا تصویری دموکراتیک از این حکومت به جهانیان ارائه گردد. ظهور نو گرایانی در مذهب و سنت و حتی به طور خاص در زنان تا به این نظام مشروعیت ببخشند. حال که زنان ایرانی با مکتبها واندیشه های اروپا وغرب در تماس بوده وخواهان استقلال خود بودند، در همه ی ابعاد و ارائه ی یک تعریف به عنوان انسان، این با ر حکومت به گرته برداری دست وپا شکسته ای از اینجا و آنجا پرداخت تا معجونی اسلامیزه شده ارائه دهد. حرکت زن ایرانی در همان مسیر قبلی با رویه ای مدرن ونو گرا . عرصه ی فعالیت شغلی زنان باز شد. در ابعادی همانند خبرنگاری، نویسندگی وحتی فیلمسازی. چرا که نه. اما حتما" وقطعا"باز تحت نظارت و در چهارچوبهای ارگانی کاملا" اسلامی وهم سو با اهداف دولت و عقب مانده. وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی را میتوان مهمترین آنها دانست. اما هر حرکت و هر جنبش آزادیخواه وبرابری طلب زنان میداند که برای رسیدن به هر گونه استقلال وبرابری این کانالها وپوششها نه تنها جوابگو نیستند بلکه در ضد آن هم عمل میکنند. سدی بزرگ وجود دارد از جنس کهنگی ،خرافه و ... . و هیچگاه ودرهیچ زمانی تحولات و تغییرهایی اساسی و ریشه ای اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه هم زنان وهم مردان جامعه به ضرورت این مهم پی برده و سعی در رهایی از قالبها وکلیشه هایی نماید که بر او طی سالیان سال و در طول تاریخ اعمال شده است ودرناخود آگاه زنان این باور وجود دارد که < نمیتواند > حتی اگر بداند ، حتی اگر بخواهد وحتی اگر دانش لازم را داشته باشد ،نمیتواند مستقل عمل نماید. امید که روزی این جویها وباریکه های زنان رادیکال امروز ایران و این نسل جدید آزادیخواه به رودخانه ای خروشان بدل گردد برای شکست تمام سدهای جهانی. هر چند با سختی . هر چند با مصائب. هر چند با
... .
شما چه نظری دارید؟

شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com