Wednesday, January 17, 2007

زنان چالشها، دغدغه ها

زنان چالشها، دغدغه ها
مینا امانی - اصفهان
ساکت نشسته است. تنها خانم شرکت کننده در جلسه نیست. در عین اینکه حواسش به تمام حرفهایی که رد وبدل میشود هست،پاهایش را جابه جا میکند. آقای
x
در حال صحبت است ودیگران نظرهای خود را اعلام میکنند. خودکارش دائم در حال حرکت است. از خطوط نا مفهوم گرفته تا نت برداری گفتگوها. آقای
x
در ادامه ی صحبتهایش به جمله هایی از کتابی استناد میکند و از دیگران میخواهد در صورت مطالعه این کتاب وارد بحث شوند. به یاد می آورد،دو ماه پیش کتاب مورد بحث را سه بار مطالعه کرده بود وبه نظر خودش کاملا"بر کتاب مسلط بوده. اما حالا ... ترجیح میدهد سکوت کند. سکوت ... آقای
Y
ابراز علاقه کرده ومجددا" روند قبلی ادامه می یابد. به صحبتهای آقای
Y
گوش میکند. با خود فکر میکند بیشتر برداشتهای
Y
شخصی است نه نظریات نویسنده. اما باز هم سکوت. نفر بعدی... بعدی وبعدی ....در نهایت اگر نظری ازاو خواسته شود،یا کسی مستقیم دعوت به صحبتش بکند،سخنان یکی از دیگران را تائید ویا کامل تر میداند. برای یک یا دونفرو یک یا دو بار نیست که این اتفاق می افتد. واقعیت این است که با کمی دقت به بحثها و صحبتهای جمعی که در اطرافمان(با موضوعهای متفاوت) میگذرد، در می یابیم که تقریبا" اغلب زنان شرکت کننده در یک بحث و یا حاضر در صحبتهای جمعی ، ترجیح میدهند به اظهار نظر درباره ی دیدگاهها و عقاید دیگران بپردازند ویا اینکه دنباله رو یکی از منظرها باشند، تا اینکه خود شخصا" دارای نقطه نظری مستقل و جدا از بقیه باشند. حتی در خانمهایی که میزان شرکت وتاثیر گذاری آنها در بحث هم از درصد بالایی برخوردار است ،این خصوصیت قابل مشاهده است. ] لازم به ذکر است که صحبت ازاکثریت است نه مطلق [ ُ از آنجا که هیچ رفتار و عکس العمل جمعی در طول تاریخ بدون پیش زمینه های مادی ، خواسته یا نا خواسته بوجود نیامده ، در هر مرحله ای میتوان ریشه های تاریخی و اجتماعی این رفتارهای زنان را یادگار به جا مانده از نظامهای فرهنگی وتفکرات مرد سالارانه ی حاکم بر جوامع دانست که هنوزهم هر چند نه به شدت گذشته اما با مظاهر جدید پا بر جاست. و هنگامیکه سخن از جمعی است با عقایدی مرتجع وفرهنگی بر گرفته از سنت ، خرافات ومذهب،قطعا" این تفکر را بیشترو مستقیم تر حاکم بر جامعه میتوان یافت.] برا ی پرداختن به همه جوانب وبرسی شرایط می بایست یک کنکاش وجستجوی علمی و عمیق در مسیر پیموده شده ی تاریخ این کشور بایست داشت. که احتیاج به بحثهای طولانی تر وعمیق تر دارد. این بحث مقدمه ای برای شروع و اشاره به کلیات طی شده است،تا در بحثهای بعدی به صورت جزئی ومرحله مرحله پیش برویم.[ این فرهنگ که علاوه بر مرد سالار بودن، بد تر ازآن زن ستیز هم هست تا جائی اعمال میشود که خود جنس زن در جهت کاملا" متضاد منافع خود عمل کرده وبر ضد ماهیت خود و مدافع نطام مرد سالار عمل میکند. حتی در موقعیتها وفضاهائی که شاهد نقش فعال زنان هستیم باز به دلیل وجود داشتن ذهنیت وابستگی به مرد در پس زمینه فرهنگ ،زنان در حیطه ی عمل کار را به مردان سپرده وبه بهانه هائی( که از سنت به ارث برده اند ) همانند قدرت بدنی ، شرایط وموقعیت برتر در جامعه به دلیل آزادی عمل بیشتر و ... به توجیه ضعف خود پرداخته وبه نوعی میتوان گفت کوتاه می آیند. همیشه حکومتهای ارتجاعی سعی در نگاه داشتن زنان در قالبها وچهارچوبهای کلیشه ای زنانه و ارائه ی مدلهایی عقب مانده میزنند. ]چه در سلطنتی مرتجع و چه در یک جمهوری مرتجع [ قطعا" آنچه که در این جوامع بدان توجهی نمیشود حقوق زن به عنوان یک انسان است، نه یک جنس درجه ی دو یا پائین تر از مرد. اما بالعکس در چنین جامعه ای خرافات تا جائی پیش میرود که زن طفیلی مرد وخلق شده برای آرامش او تلقی میگردد. در چنین حکومتی که هیچ تعریف مستقلی از زن به عنوان یک عضو از جامعه وجود ندارد ودر چهارچوبهائی تحت تملک مردان ( خواه پدر، عمو، دائی و . . . خواه همسر) موجودیت یک زن قابل تعریف است، برداشتهائی که از زن میشود برده ای است که با پرداخت بهائی میتوان صاحب آن شد و او را وسیله ای دانست برای رفع احتیاجات شکم و زیر شکم مردان. حال جای تعجبی ندارد که حتی با ارائه ی رو بناهای جدید از فعالیتهای زنان در عرصه های اجتماعی ،سیاسی و . . . با نقابهائی از جنس دروغ،هنوز هم اکثر زنان جامعه قادر به ارائه ی شخصیتی مستقل از خود نبوده وبه دنبال موضعی هستند که یا پشتیبانی اش کنند یا همراهی اش. اگر بخواهیم در مورد نظامی که در حال حاضر بر جامعه حکومت میکند صحبت کنیم میتوان گفت این نظام درهمان ابتدای امر هر گونه حرکت آزادیخواه وبرابری طلب زنان را در نطفه خفه کرد. قطعا"چنین جامعه ای دست به ارائه ی الگوهایی چاره ناپذیر برای زنانش میزند ،که یا دخترانی هستند از جنس عفاف که حجب وحیا نباید اجازه ی حرف بروی حرف پدر زدن بدهد ویا همسرانی که هیچگاه نباید از همسرانشان سر پیچی کنند، حتی در مقابل ظلم و اجحافی هم که در حقشان میشود اعتراضی نداشته باشند چرا که به ضرر مصالح خانواده بوده و باعث متلاشی شدن پایه های یک خانواده ی اسلامی میشود ! وچه توجیه وبهانه ای بهتر از خرافه ودست و پاگیری به اسم مذهب وسنت! تا هر چه بیشتر زنان باپشتوانه ی سنتی این کشور در مسیر دلخواه حکومت به سمت نفی ماهیت خویش پیش بروند. یکی از نمودهای رفتاری این خصوصیت را می توان در مسئله ی تامین اقتصادی یک زندگی مشترک دید. که طبق قوانین ارتجاعی این مکتب به عهده ی مرد است . حتی در اغلب خانواده های متفکر هم این قالب را پذیرفته اند ،چه رسد به عوام مردم. یک افسار دائمی و وابستگی ای همیشگی . وبراستی که حکومت برای تحریف زنان ایرانی دست بروی کلیدی ترین نیاز یک فرد و در مقیاس بزرگتر جامعه میگذارد :اقتصاد. تعریف زن تحت انقیاد مرد در نظامی مرد سالار و زن ستیز، برای هر کانالی در جهت استقلال اقتصادی زنان سدی بزرگ و محکم محسوب میشود. و قطعا" بهترین راه کوتاه کردن دست زنان از هرگونه فعالیت اقتصادی و مشاغل اجتماعی است وچه بهانه ای بهتر از گرایش به سمت خانه و خانواده وسوق به خانه داری و دوباره و همیشه وهمواره چه گریز گاهی و استنادی فریب کارانه تر از سنت ومذهب . تا آنجا که سخنان فراوان نقل شود ازپیشوایان دینی در ثوابهای بیکران کار زنان در منزل ، اطاعت از همسر ، سکوت ، رضا و ... . مراقبت زنان از فرزندانشان و اشتغال به خانه داری برای زنان به عنوان وظیفه معرفی شده و تلقین وتزریق می شود تا هرگونه زمانی برای اندیشیدن و فعالیت از آنها سلب گردد . ورود رشته های درسی جدید ازجمله خانه داری و آشپزی و شیرینی پزی و ... راهم میتوان در دنباله این برنامه ریزیها دید . زیرا همان طور که می دانیم همیشه حکومتها از آموزش وپرورش به عنوان بهترین دریچه های نفوذ خود بر نسل جوان جامعه استفاده کرده اند. نکته ی دیگری که در این راستا میتوان به آن اشاره کرد حذف برنامه های کنترل جمعیت و تنظیم خانواده به بهانه ی مغایرت بااصول دینی می باشد. در کنار دیگر نتایج مخرب و ویرانگراجتماعی واقتصادی این حذف توسط دولت ایران در اوایل د هه ی 60 ، تبلیغ تعدد فرزندان و تشویق وحتی در نظر گرفتن پاداش و مزایا برای خانواده هایی با شمار فرزندان زیاد نقض آشکار حقوق زنان بود. تبلیغات گسترده واشاعات فراوان حکومت جمهوری اسلامی ایران به محض شکل گیری نهادهای مختلف اجتماعی ، فرهنگی و اسلامی اش وپس از استحکام و ثبات پایه های آن در جامعه به صورتی فراگیر آغاز میگردد و برای ایجاد فرهنگ دلخواه خود روی به اعمال زور و تزریق در تفکرات عامه می آورد . از طریق نهادهایی همچون سپاه پاسداران ، جهاد سازندگی ، بسبیج ، امر به معروف و نهی از منکر و... . سلب پیش پا افتاده ترین آزادی ها از اولین حرکت های صورت گرفته بود که ناشی از توتالیزم بر جامعه بود. اعمال نظر حکومت بر نحوه ی لباس پوشیدن، سبک آرایش و پیرایش زنان و سرکوب هرگونه مخالفت ، اعم از مخالفت های زنان عامه برای دستیابی به حقوقی ابتدایی و چه حرکت های عمیق انقلابی و آزادی خواه . جوخفقان آوراواخردهه ی 50 واوایل 60 هر گونه فعالیت گروههای سیاسی و اجتماعی زنان در مسیر برابری طلبی را خاموش میکرد.و باقیمانده ی مبارزین یا سر خوردگانی می شدند محکوم به اطاعت و یا آسیب دیدگانی که به مبارزه در خارج یا داخل و به صورت علنی یا مخفی ادامه می دادند، که در هر صورت شامل این اعمال عدم استقلال بوده اند. تنها ابعاد شغلی که دراین دوران به زنان اجازه ی فعالیت داده می شد، آنهم با قالبهای اسلامی مشاغلی بودند: همانند پرستاری، معلمی، منشی ادارات، تایپیست و... که البته این کانالها ازطرف حکومت صرفا" به منظور رفع نیازها ئی که و جود داشتند ایجاد گردید. که اندیشیدن به حقوق وبرابری زنان نه تنها مشغولیت و هدف این حکومت نبوده بلکه در جهت ضد آن هم عمل میکرده است. و شروع جنگ ایران وعراق باز هم بهانه ای و فرصتی بود برای ادامه ی حرکتهای قبل. که همیشه وهمیشه حکومتها از اتفاقها ورویدادهای جامعه وبزرگ و در ارجحیت جلوه دادن آنها برای انحراف مسیر فکر مردم ومشغولیت موقتی بهترین استفاده ها را میکنند. ودر سمتی دیگر پنهانی ودر زیر ساخت این جنگ ، سرکوب عناصرآگاه وارائه ی الگوهای کلیشه ای اسلامی برای زنان:فعالیت در پشت جبهه وخدمات رسانی به سربازان. بادست گذاشتن بروی آرمانهایی کذائی و نوستالوژیای وطن. در سالهای اولیه ی پس از جنگ شاهد پا به عرصه گذاشتن نسل جوانی از زنان هستیم، (شاید بتوان گفت متولدین 55 تا 65 ) که منافذ جدیدی بودند بروی اتمسفر خفقان آور جامعه. نسل جدیدی که درعصر هجوم ماهواره و کامپیوتر و اینترنت دیگر نمی توان به سادگی راههای ارتباطش را با اروپا وغرب و الگوهای برون مرزی قطع کرد. نسلی سرکش ویاغی که دیگرالگوهای ارتجاعی واجباری را در هیچ بعدی پذیرا نبود و خواستار شرایط وامکاناتی در حداقل به همان اندازه بود که در نقاط دیگر میدید . نسلی که سرکوبی دهه ی 50 و60 را لمس نکرده بود و قالبهای کلیشه ای باعث ارضاء او نمی شدند.علاوه براین قصد، مطرح کردن زن ایرانی را در جهان دارد ،بصورت مستقل . استقلال در همه ی ابعاد . دیگر طرحهای فراگیر انواع گلسازیها ، گلدوزیها وعروسک سازی و ... (در جای خود این هنرها ارزشمندند) در خانه های قرآن و کانونهای فرهنگی اسلامی این نسل تشنه ی علم را قانع نمیکرد. این نسل نمی پذیرفت که تحصیلات برای زنان ضرورتی ندارد .قبول نمیکرد رشته ی ریاضی به درد زنان نمیخورد و .... . . حال دیگر توجیهات ابلهانه ای چون احساساتی بودن زنان نمیتوانست آنها را از شغل قضاوت دور نگاه دارد. و... . پس به ناچار حکومت به سراغ دریچه های دیگری میرود تا سر پوشی بگذارد روی درزها وروزنه ها ی ایجاد شده بر محیط اتمسفر خفقان آور جامعه. تا بتواند این هیجانات وآشوبها را در جهت دلخواه خود هدایت وکنترل کند. . . . ده ی70 ... روی کار آمدن گروههایی با نقابهایی چون اصلاح طلبی، مردم سالاری دینی و ... . حرکتهایی در این مسیر و ازاین جنس .اصلاح آنچه هست نه نفی و انکار. تا تصویری دموکراتیک از این حکومت به جهانیان ارائه گردد. ظهور نو گرایانی در مذهب و سنت و حتی به طور خاص در زنان تا به این نظام مشروعیت ببخشند. حال که زنان ایرانی با مکتبها واندیشه های اروپا وغرب در تماس بوده وخواهان استقلال خود بودند، در همه ی ابعاد و ارائه ی یک تعریف به عنوان انسان، این با ر حکومت به گرته برداری دست وپا شکسته ای از اینجا و آنجا پرداخت تا معجونی اسلامیزه شده ارائه دهد. حرکت زن ایرانی در همان مسیر قبلی با رویه ای مدرن ونو گرا . عرصه ی فعالیت شغلی زنان باز شد. در ابعادی همانند خبرنگاری، نویسندگی وحتی فیلمسازی. چرا که نه. اما حتما" وقطعا"باز تحت نظارت و در چهارچوبهای ارگانی کاملا" اسلامی وهم سو با اهداف دولت و عقب مانده. وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی را میتوان مهمترین آنها دانست. اما هر حرکت و هر جنبش آزادیخواه وبرابری طلب زنان میداند که برای رسیدن به هر گونه استقلال وبرابری این کانالها وپوششها نه تنها جوابگو نیستند بلکه در ضد آن هم عمل میکنند. سدی بزرگ وجود دارد از جنس کهنگی ،خرافه و ... . و هیچگاه ودرهیچ زمانی تحولات و تغییرهایی اساسی و ریشه ای اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه هم زنان وهم مردان جامعه به ضرورت این مهم پی برده و سعی در رهایی از قالبها وکلیشه هایی نماید که بر او طی سالیان سال و در طول تاریخ اعمال شده است ودرناخود آگاه زنان این باور وجود دارد که < نمیتواند > حتی اگر بداند ، حتی اگر بخواهد وحتی اگر دانش لازم را داشته باشد ،نمیتواند مستقل عمل نماید. امید که روزی این جویها وباریکه های زنان رادیکال امروز ایران و این نسل جدید آزادیخواه به رودخانه ای خروشان بدل گردد برای شکست تمام سدهای جهانی. هر چند با سختی . هر چند با مصائب. هر چند با
... .
شما چه نظری دارید؟

شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم
8march.hejabno@gmail.com

No comments: