Friday, March 7, 2008

ورود زن ممنوع!آپارتاید جنسی باید به تاریخ سپرده شود

اصغر کریمی


این جمله ای است که حکومت اسلامی بر سردر جامعه ایران نصب کرده است. قرن بیست و یک است و هنوز در بخشی از این کره خاکی، باید جنگید تا نیمی از جامعه بطور رسمی در قوانین یک کشور انسان به حساب آید و با آن بعنوان یک انسان برخورد شود.

زمانی در آفریقای جنوبی سیاهپوستان رسما انسان محسوب نمیشدند و هیچ حقی به عنوان یک انسان نداشتند و این در قانون تنظیم شده بود و سر و کار خاطی با قانون و دادگاه و شلاق و زندان بود. بشریت با این لکه ننگ جنگید تا آنرا ملغی کرد و آپارتاید نژادی را برانداخت. چند دهه قبل تر از آن نه تنها زنان در تقریبا تمام دنیا حق رای نداشتند، بلکه کسی که مالکیت نداشت هم رسما و قانونا از حق رای ساده و معمولی در جامعه محروم بود. یعنی رای دادن مخصوص مردان طبقات اشراف و تجار بود. مردم مبارزه کردند و جنگیدند تا آن قوانین را نیز ملغی کردند. امروز ولی هنوز در گوشه هائی از این جهان، با زن به همان شیوه و حتی غیرانسانی تر رفتار میشود. جای آپارتاید نژادی را آپارتاید جنسی و جای ورود سیاه ممنوع را ورود زن ممنوع گرفته است. زن حق رفتن به ورزشگاه و دیدن یک مسابقه را ندارد. زن حق ورود به بسیاری از رشته های ورزشی را ندارد. زن حق آواز خواندن ندارد. زن حتی صدای خنده اش هم نباید بلند شود. در مقابل بسیاری از مشاغل نوشته شده است ورود زن ممنوع. این مشاغل مخصوص مردها است. مرد بطور اتوماتیک سرپرست خانواده است مهم نیست که زن در خانه چه نقشی دارد و چه وظایفی بر عهده گرفته است. قانون گفته است و بر پیشانی اش نوشته است که تو ارزش سرپرستی خانواده را نداری، صلاحیت سرپرستی مشترک بر فرزندان و تعلیم و تربیت آنها را نداری. سوار اتوبوس که میشود روی درب جلو نوشته اند ورود زنان ممنوع، زنان از در عقب سوار میشوند و دختر از پسر و حتی اعضای یک خانواده، خواهر از برادر، زن از همسر، پدر از دختر و مادر از پسر جدا میشود. حتی تصورش تکان دهنده است. در تفریحگاه ها و پارکها، در استخرها، کنار دریا، در مجالس عزا و عروسی، همه جا زن و مرد و حتی اعضای خانواده را از هم جدا میکنند. در اقتصاد خانواده زن حق تصمیم ندارد. بیکار هم بشود مشمول هیچ بیمه ای نمیشود. در قوانین کار، همه چیز بر مبنای مرد نوشته شده است. زن وجود ندارد. در خانه کنترلی بر دارائی خانواده ندارد، نصف مرد ارث میبرد همینطور که در قضا نصف مرد حق شهادت دارد و برای تصدی بسیاری از پست های قضائی هم صلاحیت او را ذاتا زیر سوال برده اند. و مساله به اینجا ختم نمیشود. از سن مهد کودک، بعنوان گناهکار به جامعه معرفی میشود. منشاء فساد نامگذاری میشود. باید از پسرها جدا شود و از بازی با آنها محروم گردد، در واقع آنها هم از بازی با او محروم شوند، چون آنها را فاسد میکند! بچه های سیاه هم حق بازی با بچه های سفید را نداشتند. قانون اینرا ممنوع کرده بود و اینجا دختر و پسر حق بازی با هم را ندارند. جنس مونث را، از همان دوره کودکی، در چادر میپوشانند تا دیگران را تحریک نکند و با این دیوار از همه چیز جدایش میکنند. حتی امکان لذت بردن از جست و خیز و بازی را از او میگیرند. او دختر است نه کودک، او زن است نه انسان! موجودی است که از همان کودکی تولید گناه میکند. کسی نباید هیچ گوشه ای از اندامش را ببیند. از موی سر تا پایش، از سینه تا سایر منحنی هایش، از صدا تا رنگ لباسش گناه تولید میشود و چندین علامت ممنوعه مقابل آن قرار دارد. هنوز در سن نوجوانی است که صاحب پیدا میکند. مثل برده مادام العمر درخدمت یکی دیگر در میاید. مثل کشتزار و به قیمتی که اسمش مهریه است در خدمت آقای خود در میاید تا هرطور خواست از آن استفاده کند، تا زمانی که او را نخواهد و یا کنیزان دیگری خریداری کند. از این ببعد او معمولا حتی با اسمش هم صدا زده نمیشود، او زن یکی دیگر است، خانم یکی دیگر است. قرار نیست از رابطه جنسی لذت ببرد. حتی بعضا ختنه اش میکنند تا مادام العمر امکان هرنوع لذتی از او سلب شود. وسیله ای برای لذت یکی دیگر است. خودش انسان نیست. اگر شوهرش را، که گاهی به اندازه پدر بزرگش سن دارد، نخواهد و به کس دیگری علاقمند شود و خطا! کند شلاقش میزنند، سنگسارش میکنند، چون به مالکش و صاحبش خیانت کرده است. به جرم عشق ورزیدن سنگسارش میکنند و در رسانه ها اعلام میکنند که زنان دیگر هم درس عبرت بگیرند و سر جایشان بنشینند و به موقعیت خود رضایت دهند. و این لیست انتها ندارد. این فلسفه حکومت های اسلامی و از جمله جمهوری اسلامی در برخورد به زن و جامعه در قرن بیست و یک است.

حجاب، سمبل این بردگی و بیحقوقی و سمبل آپارتاید جنسی است. زندان متحرکی است که همه جا با زن است. یا بعبارتی زن همه جا در آن است. حتی رنگ این زندان نیز توسط دولتی که زندانبان زن است تعیین میشود و تخطی از آن با شلاق و زندان پاسخ میگیرد. حجاب ابزاری است که هرلحظه میتوان بخاطر عدم رعایت آن، زن را به شلاق کشید، اذیت و آزار کرد، بهانه گرفت و به او توهین کرد. حجاب است که همه جا حکومت آپارتاید را نه تنها به خود زن که به همگان گوشزد میکند و این جداسازی را هر لحظه عملی میکند و هر کس پا از خانه بیرون میگذارد باید ببیند و هرلحظه بیاد بیاورد که اینجا آپارتاید حکومت میکند. بیجهت نیست که یک سانت که حجاب از سر عقب میرود با بیشترین بی رحمی و خشونت نیروهای سرکوب مواجه میشود.

اینها شنیع و تکان دهنده است، مو را بر تن بشر سیخ میکند، اما واقعی است. و اگر مقاومت هرروزه و توده ای زنان و مردم معترض به آپارتاید نبود، این تصویر همه جا، بر تمام شئون زندگی مردم حاکم شده بود. اگر این مقاومت توده ای نبود موقعیت زن در ایران از موقعیت سیاه در آفریقای جنوبی بمراتب وخیم تر و حقیرتر میبود اما مردم نگذاشته اند. قبول نکرده اند و این سردر جمهوری اسلامی را مدام پائین میکشند و زیر پا لگدمال میکنند. در ورزشگاه و در وسائل نقلیه، در مدرسه و دانشگاه، در خیابان و خانه، در کارخانه و اداره، در پارکها و کوهها، در بسیاری از مشاغل، در انتخاب رنگهای شاد، در راه انداختن دیسکوها، در رابطه پسر و دختر، در اجتماعات، در برپائی هشت مارسها، در مقاومت های خیابانی، و بویژه با عدم رعایت حجاب در ابعادی توده ای و سراسری، با بیرون انداختن موهای خود، با کوتاه کردن دامن ها، با تغییر رنگهای تیره به روشن و گاها با کنار زدن کامل آن، علیه این قوانین بپاخاسته اند و نگذاشته اند که این قوانین و این تصویر سیاه همه جا حاکم شود. این جنگ لحظه ای متوقف نشده است. و این یک منشاء بحران غیرقابل علاج حکومت است.

این سیستم قابل اصلاح نیست:
هرجور بزک کردن قوانین و آپارتاید جنسی در ایران، خاک پاشیدن به چشم زنان و به چشم همه مردم است. شاید برای کسانی اگر این سیستم را کمی اصلاح کنند قابل قبول شود و دست رهبران این حکومت را هم ببوسند و از آنها تقدیر کنند. شاید اگر یکی از هزاران جلوه هایش را عوض کنند، جریاناتی به وجد بیایند و در کنار همان حکومت بایستند و به آنها که قصد دگرگونی بنیادی این نظام را دارند لیچار بگویند و آنها را خشونت طلب بنامند. و شاید در پوشش دفاع از زن، کمپین یک میلیون امضا هم سازمان دهند و کسانی هم به آنها تبریک بگویند، اما صورت مساله واقعی را نمیتوانند تغییر دهند. در آفریقای جنوبی هم مصلحینی پیدا شدند که میخواستند اصلاحی بر نابرابری سیاه و سفید ایجاد کنند و اینجا و آنجا تبصره هائی را در قوانین تغییر دهند تا جلو الغای کامل آپارتاید را بگیرند، اما بشریت دست رد به سینه آنها زد و از بیخ نظام آپارتاید را واژگون ساخت و اعلام کرد که انسان انسان است. رنگ مبنای تفاوت در حقوق و جایگاه و شان و حرمت انسانها نیست. رژیم نژادپرست را برانداخت و اعلام کرد که سیاه بودن جرم نیست، سیاه و سفید یکی است. امروز هم دنیا باید اعلام کند که زن با مرد برابر است، زن بودن جرم نیست و آپارتاید جنسی قبول نیست. باید ویران شود. ما چنین مصلحینی نمیخواهیم. رفتار این مصلحین تهوع آور است. تحقیر و توهین به انسان است.

پاشنه آشیل رژیم:
جمهوری اسلامی با زن ستیزی خود، مبارزه علیه خود را وسیعا گسترش داده است. این پاشنه آشیل واقعی و بزرگ رژیم است. علیه این ارتجاع بتمام معنی جنبشی شکل گرفته است که هیچ نیروئی قادر به شکست آن نیست. حجاب، سمبل آپارتاید، موضوع دعوای میلیونی و هرروزه و بطور واقعی بارومتر سیاسی جامعه است که هرروز شل تر میشود و عقب تر میرود. کافی است یک سانت روسری ها عقب برود تا حکومت به لرزه بیافتد. کافی است زنی دست یک مرد حتی برادرش را در خیابان بگیرد و یا با صدای بلند خنده کند تا به یک درگیری و یک مقاومت تبدیل شود. کافی است تا زنی روسری اش را دور بیندازد تا سران حکومت بخود بپیچند و حکومتشان را در خطر ببینند. و این اتفاق هرروز به وفور می افتد.

این جنگی است که لحظه به لحظه میان مردم بویژه نسل جوان با حکومت در جریان است. جنگ علیه حجاب، جنگ با رنگهای تحمیلی، علیه اسلام و مقدسات اسلامی، علیه حکومت مذهبی، علیه ممنوعیت رابطه دختر و پسر، علیه جداسازی ها، برای رابطه با فرهنگ و سنن مدرن و دستاوردهای جنبش های آزادیخواهانه در سطح جهان، علیه بیحقوقی کودک و بویژه کودکان دختر، علیه اخلاقیات سنتی و عقب مانده و آخوندی و حاجی بازاری. این جنگ از بدو شکل گیری این حکومت وجود داشته است اما ابعاد آن صدها برابر شده است. سالانه چند میلیون نفر طبق آمار رژیم دستگیر یا جریمه میشوند یا شلاق میخورند چون قوانین آپارتاید را نقض کرده اند. هستند کسانی که این جنبش را شکست خورده مینامند، میفرمایند افق ارتجاعی بر آن حاکم بوده و تمام شده است! ولی مهم نیست اینها چه میگویند، گوشه کوچکی از این مقاومت را دو هفته قبل در آریاشهر دیدیم. این جدال عظیم به اشکال مختلف و همه جا جریان دارد. اگر مقاومتی در این ابعاد نبود حکومت اسلامی از خمینی تا احمدی نژاد، از خامنه ای تا رفسنجانی و خاتمی، از محافظه کار تا اصلاح طلب، حکومتی عینا شبیه حکومت طالبان را حاکم کرده بود.

جمهوری اسلامی در این زمینه نیز مصائب عظیمی برای زنان و کل مردم ایجاد کرده، ضربات انسانی غیر قابل توصیفی به زنان و همه مردم وارد آورده و ضربات روحی عمیقی به دو نسل از مردم زده است. اما بویژه نسل جوان تا همینجا شکست های بزرگی نصیب رژیم کرده است. رژیم نیروی سرکوب گسترده ای را علیه این نسل، دختر و پسر، سازمان داده است چون سران رژیم بخوبی فهمیده اند که این درجه از خرافه و تحجر را نمیتوان به سادگی به خورد این جامعه داد. با نصیحت و موعظه و به اصطلاح کار فرهنگی و آموزشی و حتی با این درجه سرکوبی که در طول این سه دهه کرده اند، نمیتوانند دیدگاه اسلامی ١٤٠٠ سال قبل نسبت به زن را بر جامعه حاکم کنند. بویژه در میان نسلی که با دنیا آشنا است و چشم و گوشش از هر نظر باز است. در نتیجه تنها راه شدت دادن به سرکوب است. اما نه رژیم توان بی انتهائی دارد آنهم با توجه به بحران همه جانبه و نیز شکافهای عمیق در خود حکومت، نه نسل جوان نیروئی است که به سادگی تسلیم شود. رژیم در این زمینه بی دورنما و بی آینده است. نه راه پیش دارد نه راه پس. یکبار تلاش برای اصلاحات جزئی در مقابل کوه مشکلات شکست خورده است. پروژه اصلاح رژیم که معنی اش درجه ای از عقب نشینی است، بسرعت این جنبش عظیم را به جلو صحنه خواهد راند. اینرا امتحان کردند و نتیجه اش را دیدند و بار دیگر تماما به سرکوب متکی شدند. این حکومت اسلام است و بدون حجاب و آپارتاید و مقررات اسلامی معنی ندارد. این عرصه ای نیست که قابل تغییر و قابل سازش باشد. عقب نشینی و کوتاه آمدن درمقابل حجاب و آپارتاید، بنای حکومت را بلافاصله از پایه ویران میکند. این یک بن بست واقعی رژیم و یک منشاء شکاف های عمیق آن است. میدانند که جامعه هر لحظه و در هر نقطه آبستن درگیری ها و خیزشهای بزرگ مردم است. خیزشی که میرود تا مهارناپذیر شود.

رژیم آپارتاید جنسی باید به تاریخ سپرده شود:
مردم ایران این حکومت را نپذیرفته اند و عزم سرنگونی اش را دارند. اما تلاش برای سرنگونی چنین رژیمی، همانند رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی وظیفه همه مردم آزادیخواه و انساندوست دنیا است. این عرصه بزرگی برای شکل دادن به جنبش جهانی همبستگی با زنان و مردم ایران برای انزوای جهانی رژیم آپارتاید است. این کاری است که تازه شروع شده است و باید با تمام قوا و همه جا به ایجاد جمع های همبستگی با زنان ایران، برای برانداختن آپارتاید جنسی منجر شود.

انسان دو جنس دارد مونث و مذکر. عشق، تولید مثل، کار، زندگی، و همه چیز با این دو معنی پیدا کرده است. رژیم آپارتاید از این زیباترین تفاوت طبیعی انسان، زشت ترین و غیرانسانی ترین مناسبات را حاکم کرده و یک شکنجه گاه واقعی برای زنان و کل مردم شکل داده است. این وظیفه همه مردم اعم از زن و مرد است که در ایران و در سطح جهان یکصدا اعلام کنند که حکومت آپارتاید توهین به بشریت است و باید هرچه زودتر گورش را گم کند و به تاریخ سپرده شود همانگونه که رژیم آپارتاید نژادی به تاریخ پیوست.*

No comments: