Friday, March 23, 2007

مانيفست عليه حجاب

مانيفست عليه حجاب
سخنراني مريم نمازي در سمينار هشت مارس در لندن

بهار زن جواني که در آلمان زندگي مي کند در نامه اي به مينا احدي بنيانگذار کمپين "من از مذهب روي برگردانده ام" نوشته : "وقتي من را در خيابان ببينيد من محجبه هستم. اما فکر نکنيد من مسلمان هستم. من توسط پدر و برادرانم مجبور به پوشيدن حجاب شده ام. اگر حجاب سر نکنم آنها من را مي کشند. قبلا فکر مي کردم فقط من اين سرنوشت را دارم، اما حالا مي دانم که تنها نيستم

بهار تنها نيست، تعداد غير قابل شمارشي از زنان و دختران از آسيا و خاورميانه و شمال آفريقا گرفته تا همينجا در قلب ارروپا تجربه تلخ زن بودن تحت قوانين اسلامي را با گوشت و پوست خود لمس کرده و مي کنند. هزاران نفر از آنها بخاطر سرپيچي از اين قوانين و آداب و رسوم مورد اذيت و آزار قرار مي گيرند، مرعوب مي شوند، زنداني و شکنجه مي شوند، حتي به قتل مي رسند و يا ناچارند به زندگي مخفي پناه ببرند

حجاب بيش از هر چيز ديگري نماد اين واقعيت سياه و غم انگيز است. امکان ندارد بدون پرداختن به حجاب و بدون مبارزه با آن به مسئله بي حقوقي زن در قوانين اسلامي اشاره کرد و از حقوق زن دفاع کرد. مگر نه اينکه هميشه اولين کاري که جريانات اسلامي بعد از بقدرت رسيدن مي کنند اين است که حجاب را به زنان تحميل کنند. و دقيقا به همين دليل است که بدحجابي و حجاب از سر برگرفتن و آتش زدن آن در تظاهرات و گردهمائيها (همانطور که اغلب در ايران براي نمونه اتفاق مي افتد) و يا از سر برداشتن حجاب بعد از خارج شدن و دور شدن از خانه در جاهائي که حجاب قانون نيست اما توسط امامان و افراد فاميل به زنان تحميل مي شود، تبديل شده است به نشانه و سمبل مقاومت و مبارزه بر عليه قوانين اسلامي

خيلي از مخالفان ما مي گويند مسائل بسيار مهمتر و ضرورتري در مبارزه براي حقوق زنان وجود دارند و اغلب از ما مي پرسند چرا اينهمه در رابطه با حجاب وسواس به خرج مي دهيم. از نظر من اين سوال مثل اين است که بپرسند چرا در رابطه با آپارتايد نژادي و جداسازي و تبعيض بر اساس نژاد در آفريقاي جنوبي آنهمه وسواس بخرج داده مي شد، مگر نه اينکه سياه پوستان آفريقا بسياري مسائل حاد ديگري داشتند. حجاب سمبل آپارتايد جنسي و جداسازي زن و مرد است. در کشورهائي که آپارتايد جنسي حاکم است مانند ايران، درهاي ورودي جداگانه براي زن و مرد در بسياري از ادارات دولتي، محل جداگانه براي زنان در اتوبوسها، ممنوعيت ورود زنان به استوديوهاي ورزشي، تقسيم درياي مازندران براي شناي زن و مرد و غيره جلوه هاي اين آپارتايد و فودستي زن تحت قوانين اسلامي هستند

وقتي ما در مورد وضعيت زنان در ايران حرف مي زنيم توجيه گران حجاب مي گويند که البته حجاب اجباري بايد مورد مخالفت قرار گيرد، اما اگر کسي آزادانه انرا انتخاب مي کند بايد از "حق" پوشيدن حجاب دفاع کرد. من با تمام وجودم مخالفم. زنان بالغ ممکن است "حق" پوشيدن حجاب را داشته باشند هرچند که اين حق مانند بسياري ديگر از حقوق مطلق نيست و تا جائي که به کودکان بر مي گردد يک مساله کاملا متفاوت است که من بعدا به آن مي پردازم. اما داشتن حق انجام کاري فرق مي کند با دفاع از "انتخاب آزادانه" حجاب و يا داشتن "حق حجاب پوشيدن". ممکن هست زناني پيدا شوند که آزادانه تصميم بگيرند که دخترانشان را ختنه کنند و يا هنگام تشيع جنازه شوهرانشان خودشان را آزادانه روي جنازه او بياندازند و با او بسوزند. اما اين بدان معني نيست که ما از داشتن چنين حقي براي زنان دفاع کنيم و از کار زن هندوئي که خود را همراه شوهرش مي سوزاند و يا از عمل ختنه دفاع کنيم. دفاع از حقي به اين معني نيست که همه را راضي کنيم، چرا که هميشه کساني پيدا مي شوند که کارهائي انجام مي دهند و يا از چيزهائي دفاع مي کنند که غير قابل دفاع هستند (از نظر من اين کاري است که مذهب مي کند)، بلکه دفاع از انسانهاست است گاهي وقتها حتي در برابر خودشان


استفاده از کلمه انتخاب در اين مقوله شديدا رياکارانه است. اولا در کشوري مانند ايران، حجاب قانون کشور است و اگر کسي از آن نافرماني کند، دستگير و زنداني و جريمه مي شود، حتي در مواردي افراد به اين خاطر به قتل رسيده اند. دوما در مواردي هم که حجاب قانون جامعه نيست هم بخاطر فشارها و تهديداتي که انگلهائي مرتجعي که خودگمارده رهبر مردم شده اند و نيز بخاطر فشار و تهديدات اعضاي خانواده دستکمي از قانون بودن ندارد

ملاها و شيخها و آخوندها در نقاط مختلف دنيا با بوجود آوردن فضاي ترس و وحشت و تبليغاتهاي ضد زن خانواده ها و زنان زيادي مجبور مي کنند که حجاب را "انتخاب" کنند. يک نمونه خيلي واضح اين مسئله اظهار نظر مشهور ملاي بزرگ استراليا شيخ تاج الدين الحليلي را شنيده ايد که زنان بي حجاب را به گوشت روباز تشبيه مي کند و معتقد است که آنها باعث مي شوند مردان به آنها تجاوز کنند "اگر گوشت را بيرون بگذاريد و روي آنرا نپوشانيد اگر گربه ها بيايند و آنرا بخورند تقصير کي خواهد بود؟ گربه ها يا گوشتي که رويش باز است؟ مشکل گوشت روباز است. اگر او در اتاق خودش در خانه خودش و در حجاب خودش بود مشکلي پيش نمي آمد." اخيرا يک برنامه تلويزيوني کانال چهار انگلستان يک ملا را نشان مي داد در منطقه گرين لاين بيرمنگهام که در مسجد مي گفت "الله زنان را ناتوان آفريده است" و گروهي از علما و رهبران گروههاي مسلمان در اطلاعيه مشترکي از مسلمانان خواسته اند که مسئله حجاب را موضوع بحث و گفتگوي عمومي نکنند چرا که باز کردن بحث در اينمورد "ممکن است به ناباوري بيانجامد". همه اين فضا و شرايط را برداريد و من مي توانم بجرات ادعا کنم که تعداد ناچيزي از زنان(بجز آنهائي که اصرار دارند تعلق خود را به جنبش اسلام سياسي نشان دهند) "انتخاب" خواهند کرد که در يک قفس متحرک زندگي کنند

حجاب يک نوع پوشش نيست، هرچند که آنرا اکثر وقتها با با ميني ژوپ و لباسهاي "هرزه اي" که زنان بي حجابي مانند ما مي پوشند، مقايسه مي کنند، همانطور که لباس مخصوص بستن دست و پاي بيماران رواني و کيسه هاي حمل جنازه پوشش نيستند، همانطور که کمربند عفت پوشش نيست، همانطور که ستاره زرد نشان يهوديت که در زمان هولوکاست به سينه يهوديها مي دوختند يک نوع پوشش و يک تکه لباس نبود. البته زناني که دامن کوتاه (ميني زوپ) و يا کفشهاي جيمي چوس مي پوشند هم ممکن است از طرف صنعت و بازار مد تحت فشار باشند (همانطور که اغلب در بحث کساني که از حجاب دفاع مي کنند به اين مثالها اشاره مي شود) اما مقايسه دامنهاي کوتاه با حجاب همانقدر مسخره است که کفشهاي مد جيمي چوس را با کفشهاي چوبي که پاي زنان چيني مي کردند که پاي آنها بزرگ نشود و نتوانند زياد از مردانشان دور شوند، مقايسه کنيم

برخلاف ادعاي جريانات اسلامي اين حرفها مسبب اشاعه نفرت از مسلمانان و يا زنان محجبه و يا حمله و اذيت و آزار آنان نيست. همانطور که مخالفت با ختنه به معني اذيت و آزار رساندن به آنهائي که ختنه شده اند نيست همانطور که مخالفت با کفشهاي چوبي و مخالفت با سوزاندن زنان هندي در تشيع جنازه شوهرانشان به معني حمله به آنها نيست. کاملا برعکس اين يک امر پرنسيپال و مهم در دفاع از حقوق زن است. و به همين دليل است که برقع و حجاب و چادر بايد ممنوع شوند، بخاطر دفاع از حقوق زن نه بخاطر اينکه مانع تحرک زن و برقراري ارتباط و غيره مي شوند. اينها عوارض جانبي هستند. حجاب بايد ممنوع شود چون آپارتايد جنسي به همان اندازه غير قابل قبول است که آپارتايد نژادي، بخاطر اينکه در قرن بيست و يکم فرودستي زنان غير قابل قبول است، براي اينکه راه رفتن زن در يک زندان متحرک و يک کيسه، غير قابل قبول است

. اما ممنوعيت الزاما هميشه چيز بدي نيست. جامعه خيلي وقتها تحت فشار و در نتيجه مبارزات جريانات چپ و پيشرو چيزهائي را ممنوع مي کند که امنيت مردمش را تامين کند. براي نمونه کار کودکان و پرنوگرافي کودکان و ختنه دختران و تجاوز و غيره ممنوع هستند. ممنوعيت در چنين شرايطي خوب است و مانع اذيت و آزار وارده بر قشري از جامعه مي شود. همچنين خواهان ممنوعيت چيزي شدن به اين معني نيست که کسي قشري از جامعه را مجرم محسوب کند. براي نمونه قانون اين است که هنگام موتور سواري بايد هلمت سر کرد، اما فکر نمي کندم صدها سيک در زندانهاي انگلستان دارند تلف مي شوند بخاطر اينکه بدون هلمت موتورسواري کرده اند. يا کساني که در اماکني که سيگار کشيدن ممنوع است سيگار مي کشند و يا مدلهاي سايز صفر

اسلاميستها و طرفداران توجيه گر آنها خواهان احترام به اعتقادات و مذهب مردم هستند. بنظر من ما موظف هستيم به انسانها احترام بگذاريم نه به هر جور اعتقاد و مذهبي. داشتن اين حق که کسي بتواند اعتقاد و مذهب خود را داشته باشد به اين معني نيست که کسي حق ندارد به اين مذهب و اعتقادات ايرادي بگيرد و آنرا نقد و محکوم کند

همينطور گفته مي شود که نقد و محکوم کردن اسلام و حجاب و اسلام سياسي راسيسم است. چه مزخرفاتي. کسي نمي تواند برعليه يک مذهب يا عقيده و يا ايدئولوژي و يا ابراز وجود انها راسيست باشد. راسيسم، محدوديت بوجود آوردن، جدا کردن و تبعيض قائل شدن بر اساس نژاد، رنگ پوست و يا قوميت و مليت (هرچند ساختگي) افراد، انسانهاست نه اعتقادات آنها. گفتن اين حرفها فقط اقدامي ديگر است براي به سکوت کشاندن مخالفت و نقد

ممنوعيت برقع و چادر و نقاب و چيزهاي شبيه آن مهم است اما بهيچوجه کافي نيست. حجاب و يا هر نوع مظهر و سمبل آشکار مذهبي بايد از دولت و آموزش و پرورش جدا و ممنوع شود و به عرصه خصوصي رانده شود. اين باعث مي شود که ادارات دولتي و کارمندان و قضات و دکترها و پرستاران و غيره به تبليغ براي مذهب و اعتقاداتشان در محل کارشان دست نزنند و بجاي آن کارشان را انجام دهند. همانطور که يک معلم اجازه ندارد بجاي علوم و تئوري تکامل ماجراي خلقت را در کلاس درس بدهد، همانطور که يک داروساز نمي تواند از دادن وسايل جلوگيري به مردم خودداري کند بخاطر اينکه اعتقادي به جلوگيري ندارد، همانطور که يک دکتر مرد نمي تواند از معاينه يک زن بيمار بخاطر اعتقاداتش سر باز بزند

و در آخر، حجاب کودکان بايد ممنوع شود بدون هيچ اما و اگري. اين يک موضوع مربوط به حقوق کودک است. اگر افراد بالغ مي توانند "انتخاب" کنند که مذهب داشته باشند و حجاب بپوشند، کودکان بخاطر شرايطشان نمي توانند چنين تصميماتي بگيرند. آنچه که آنها انجام مي دهند در واقع همان چيزي است که پدر و مادرشان مي خواهند آنها انجام بدهند. استفاده از کلمه انتخاب اينجا هم فريبکارانه است. کودکان بايد مورد حمايت قرار بگيرند حتي اگر خودشان "انتخاب" کنند که با پدر و مادري بمانند که آنها را شکنجه مي کنند، حتي اگر خودشان بخواهند براي کمک به خانواده هاي فقيرشان کار کنند و يا مدرسه نروند. کودکان اين حق مطلق را دارند که کودک باشند. هيچ چيزي نبايد باعث جدائي آنها و مانع دسترسي آنها به اطلاعات و امکانات جامعه مانند شنا و استخر و بازي و فعاليتهاي ديگر کودکانه شود. اعتقادات پدر و مادر هر چي هست آنها حق ندارند اين اعتقادات را از جمله حجاب را به کودکانشان تحميل کنند. همانطور که حق ندارند بچه هايشان را از دارو و درمان محروم کنند يا آنها را بزنند و مورد سهل انگاري قرار دهند و يا آنها را در 9 سالگي شوهر دهند و يا بخشهائي از اندام تناسلي آنها را قطع کنند
در طول تاريخ هميشه تغيير و پيشرفت با مقابله و مبارزه سازش ناپذير با ارتجاع و عقب ماندگي بوجود آمده نه با کوتاه آمدن در مقابل آن و توجيه آن و سازش کردن با آن. ما بايد با صداي بلند اعلام کنيم که آپارتايد جنسي جائي در قرن بيست و يکم ندارد

9 comments:

kamparvar said...

این متن به روشنی و وضوح جالبی, یک بینش انسانی را مطرح میکند

Mona said...

وبلاگتون بهتر شده يعني بهتر بود

خبر ها هميشه دست اوله

سال نو مبارك

Mona said...

وبلاگتون بهتر شده يعني بهتر بود

خبر ها هميشه دست اوله

سال نو مبارك

Mona said...

وبلاگتون بهتر شده يعني بهتر بود

خبر ها هميشه دست اوله

سال نو مبارك

Anonymous said...

كوفت بگيرين همتوووووووووووون

Anonymous said...

یه مش جنده جمع شدن دور هم امیدوارم خوش باشین

Anonymous said...

ُخیلی خوبه و در راستای این حرکت باید آزادی کامل برای مردان هم ایجاد شود که هرکاری دوست داشتند با هرکسی و هرجایی انجام بدن !ما موافق آزادی یکطرفه فقط برای زنان نیستیم!می خواهیم همه آزاد باشند !

EHVAN said...

دوست عزیز, ایرانی, آزادی ربطی به جنسیت نداره. معنی آزادی این نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکنه. آزادی یعنی رعایت معیارهای انسانی. آزادی نمیتونه یه طرفه باشه ولی در جامعه ما به دلیل فشاری که حکومت به صورت مستقیم بر آزادی و موجودیت زن وارد میکند؛ جا دارد که اعتراض بیشتری را بر این موضوع داشته باشیم و در نهایت, حرف ما این است؛ جامعه ای که زنان آن آزاد نباشند مردانش نیز آزاد نخواهند بود

Anonymous said...

سلام دوست عزیز
با پست جدید (سرمایه داری غرب له یا علیه سنت ها و باورها) آپم به وبلاگ ما سر بزنید و در بحث شرکت کنید.[گل]